ويژگي‌هاي فردي

0
364

يكتايي ذاتي و اكتسابي

روان‌شناسي تفاوت‌هاي فردي را مي‌توان به اين صورت تعريف كرد: «شناسايي و مطالعه تفاوت‌هاي افراد». روان شناسي تفاوت‌هاي فردي در پي اثبات اين مسأله است كه حتي اگر موقعيت تجربي براي همه افراد يكسان باشد، باز هم در رفتار يك فرد نسبت به فرد ديگر يا در رفتار يك گروه نسبت به گروه ديگر اختلاف ديده خواهد شد. وقتي از روان‌شناسي فردي صحبت مي‌كنيم به خوبي مي‌دانيم كه انسان‌ها از نظر ويژگي‌هاي جسمي‌(قد، وزن، رنگ مو) و خصوصيات رواني (استعدادها، شخصيت) تفاوت دارند. موضوع روان‌شناسي تفاوت‌هاي فردي، شناسايي و مطالعه تفاوت‌هاي افراد است كه به مطالعه نظري محدود نمي‌شود، بلكه بيشتر جنبه عملي آن را در بر مي‌گيرد، بنابراين مي‌توان گفت حوزه روان‌شناسي تفاوت‌هاي فردي، بسيار وسيع است. در اين حوزه تلاش بر اين است كه استعدادهاي يك فرد را بشناسند و شخصيت او را به تبع توانايي‌هاي ارثي و آثار محيطي درك كنند. در اين چشم انداز معمولآً از آزمون‌ها كمك گرفته مي‌شود. روشني تفاوت‌هاي فردي مانند زماني است كه مي‌خواهيم از انگيزه گرسنگي و تشنگي صحبت كنيم. مي‌دانيم كه همه تصور روشني از گرسنگي و تشنگي دارند بنابراين در اينجا ما مجهولي را حل نمي‌كنيم بلكه مفاهيم را تحليل مي‌كنيم. تفاوت‌هاي فردي به خوبي در كارها، اعمال، حافظه، سرعت واكنش، هيجاني بودن، ارتباط با ديگران، يادگيري،

آگاهي از تفاوت‌هاي فردي مي‌تواند ما را در حل بسياري از دشواري‌ها ياري دهد. وقتي قبول كرديم كه انسان‌ها از نظر توانايي‌هاي ذاتي و اكتسابي تفاوت دارند در پي اين نخواهيم بود كه از همه افراد،‌ رفتارهاي يكساني را انتظار داشته باشيم. وقتي پذيرفتيم كه گذشته‌ي انسانها متفاوت و در نتيجه نگرش‌ها و علايق آنها به گونه‌اي ديگر است،
هرگز در پي اين نخواهيم بود كه رفتارهاي يكساني را در آنها مشاهده كنيم.

تاريخچه تفاوت‌هاي فردي

مي‌توان قبول كرد كه آگاهي از وجود تفاوت‌هاي فردي بين انسانها؛ چه كودكان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد زيرا انسان‌هاي اوليه نيز زماني كه در غار يا جنگل زندگي مي‌كردند از متفاوت بودن يكديگر كاملا آگاه بودند، بدين صورت كه وقتي به هم مي‌رسيدند بلافاصله زور بازوي يكديگر را تخمين مي‌زدند. داروين به عنوان كسي كه عده‌

اي او را بنيان‌گذار روان شناسي تفاوت‌هاي فردي مي‌نامند در كتاب خود اين‌گونه مي‌نويسد: “افراد يك نوع جاندار خصوصيات فردي متفاوت دارند و خصوصيات فردي مساعد موجب بقا مي‌شود، به عبارت ديگر طبيعت افرادي را باقي مي‌گذارد كه خصوصيات فردي مناسب را براي سازگاري با محيط دارند و آنهايي را كه فاقد اين خصوصيات هستند از بين مي‌برند
مهمترين و مؤثرترين قدم براي توسعه روان‌‌شناسي تفاوت‌هاي فردي را گالتون برداشت. او با مطالعه افراد مشهور و تلاش در اثبات اين كه نبوغ، ارثي است بر وجود تفاوت‌هاي فردي صحه گذاشت. گالتون دو عامل را در ايجاد تفاوت‌هاي فردي مؤثر است: توارث و محيط. امروزه نيز روان‌شناسان معتقدند كه توارث و محيط در تعيين تفاوت‌هاي فردي نقش بنيادي دارند با اين تفاوت كه ممكن است در بعضي از جنبه‌ها اثر توارث ودر بعضي جنبه‌هاي ديگر اثر محيط بيشتر باشد.

مثال درباره نقش توارث:

روان‌شناسان هوش را جزء صفاتي به حساب مي‌آورند كه بيشتر از صفات ديگر به ارث مي‌رسد،
به بيان ديگر اگر والدين كودك با هوش‌تر از ديگران باشند كودك نيز با هوش‌‌تر از ساير كودكان است. اين تفاوت در بهره هوشي محصول توارث است.
بر عكس، تعداد كودكان عقب مانده در محيط‌هاي اجتماعي- اقتصادي فقير، بيشتر از تعداد آنها در محيط اجتماعي- اقتصادي غني است. مي‌توان از اين مطلب به نفع توارث به اين شكل نتيجه گرفت: اگر والدين به موفقيت‌هاي بهتري از نظر اجتماعي- اقتصادي مي‌رسند به خاطر ضريب هوشي بالاي آنهاست كه به كودكان خود نيز منتقل مي‌كنند. البته مي‌توان به نفع محيط نيز تفسير كرد: علت بالا بودن تعداد كودكان با هوش در محيط‌هاي اجتماعي- اقتصادي غني اين است كه والدين به راحتي مي‌توانند محيط تربيتي سازمان يافته و رغبت‌انگيزي را براي فرزندان خود فراهم آورند.
همه اين مشاهدات ثابت مي‌كند كه كودكان، در مجموع به سطح ذهني موجود در محيط زندگي خود دست مي‌يابند چون سطح ذهني در محيط‌هاي مختلف متفاوت است، لذا سطح هوشي كودكان نيز متفاوت از يكديگر رشد مي‌كند.
نقش محيط در جدول زير کاملاً مشخص و آشكار است. با توجه به اينكه دوقلوهاي غير همجنس و كودكان عادي يك خانواده از نظر وراثت يكسان مي‌باشند آنچه كه ضريب همبستگي هوش بين دوقلوهاي غير همجنس را نسبت به كودكان عادي افزايش داده است، محيط يكسان براي پرورش و تربيت و زيست دو قلو‌ها مي‌باشد

و…

ضريب همبستگي هوش با نزديكترين اطرافيان

ارتباط ضريب هوشي فرزندان با شغل پدر

نوع ارتباط ضريب‌‌‌همبستگي هوش
فرد با خودش 91%
دوقلوهاي يكسان 90%
دوقلوهاي عادي همجنس 65%
دوقلوهاي عادي غير‌همجنس 55%
كودكان عادي يك خانواده 50%
والدين و فرزندان 50%
والدين و فرزند خوانده 25%
پدر بزرگ و فرزندان 15%

 

شغل پدر ضريب هوش فرزندان
متخصص 116
كارمند 107
صنعت‌گرماهر 98
كشاورز 91
كارگر ساده 89

نتيجه مي‌شود اين است كه عوامل محيطي نيز موجب تفاوت‌هاي فردي مي‌شوند، مثلاً در يك خانواده افراد كنش‌هاي متقابل دارند و گاهي در مقابل يكديگر موضع مي‌گيرند. حتي از دوقلوهاي يكسان ممكن است رفتار يكي تسلط‌جويانه و ديگري تبعيت‌طلبي باشد. در اين دو نفر اگر چه از نظر توارث تفاوتي وجود ندارد اما دو انسان با رفتارهاي كاملاً متفاوت هستند. بنابراين به راحتي مي‌توان پذيرفت عواملي در خانواده پيدا مي‌شوند كه نقش بسيار مهمي را در ايجاد تفاوت‌هاي آنها ايفا مي‌كنند. قسمتي از تفاوت‌هاي فردي افراد، به نقشي كه برعهده دارند مربوط مي‌شود كه در بسياري از موارد توسط محيط اجتماعي، اقتصادي ايجاد مي‌شود. اگر خوب به اعمال و رفتار خود توجه كنيم خواهيم ديد كه از روزهاي اول زندگي، نوع لباس، نوع بازي و نوع سرگرمي‌هاي كودك را بزرگ‌ترها تعيين مي‌كنند. مثلاً به پسر بچه‌ها اجازه شمشيربازي و بوكس‌بازي مي‌دهيم، در حالي‌كه دخترها را از انجام دادن اين اعمال منع مي‌كنيم. در مقابل دخترها را تشويق مي‌كنيم تا به كارهاي ظريف مثل خانه داري، عروسك بازي و… علاقمند شوند.

تفاوت‌هاي بيولوژيكي زن و مرد

متأسفانه در سال‌هاي اخير، طرفداران نهضت‌هاي جنس‌گرا، تفاوت‌هاي زن و مرد را به عنوان عواملي براي برتري يك جنس بر جنس ديگر مطرح كرده و به بحث گذاشته‌اند. در حالي كه اولاً به نظر مي‌رسد با برچسب‌هايي كه تنها بر اساس جنسيت به افراد مي‌زنيم اكثراً هويت‌هاي دروغيني را بر آنها تحميل مي‌كنيم كه آنان را از اصل خود و از قابليت‌هاي بالقوه‌شان دورتر نگاه مي‌دارد و ثانياً پذيرش تفاوت‌هاي بيولوژيك و رفتاري به همان شكلي كه هست، كمك مي كند هر دو جنس به مراتب به خود حقيقي‌شان نزديك‌تر شده و توانايي‌هاي بالقوه و خدادادي خود را در جهت تحقق اهداف و آرزوهاي بنيادي‌تر و بزرگ‌تر به كار گيرند. براي روشن شدن فضاي اين ابهامات نتايج تحقيقات و نظريات روان‌شناسان و جامعه‌شناسان را در اين مورد به طور خلاصه ارائه مي‌كنيم.

جامعه‌شناسان و روان‌شناسان

در اينكه آيا زن و مرد تفاوت دارند يا يكسان هستند اختلاف نظر فاحشي دارند. آنها معتقدند كه تفاوت‌هاي زن ومرد معلول تفاوت در رفتاري است كه جامعه در مورد آنها پيش مي‌گيرد و آنها مي‌گويند كه اين‌ دو در اساس با يكديگر هيچ تفاوتي ندارند، بلكه رفتار اجتماع موجب مي‌شود كه آنها گرايش‌هاي متفاوتي پيدا كنند و به زمينه‌هاي مختلف سوق داده شوند. به نظر جامعه‌شناسان تفاوت‌هاي زن ومرد در جزئيات است نه در كليات. آنچه را كه مرد مي‌تواند انجام دهد، زن نيز مي‌تواند انجام دهد و حتي در بعضي زمينه‌ها زن‌ها به مراتب بهتر از مردها هستند.اما زيست شناسان عقيده دارند كه زن و مرد تفاوت‌هاي بنيادي دارند، بدين معنا كه تفاوت‌هاي آنها در درجه اول ارثي است نه محيطي. آنها معتقدند كه هر سلول بدن زن با هر سلول بدن مرد تفاوت دارد. آنها قبل از آن كه به دنيا بيايند و تحت تأثير محيط اجتماعي قرار گيرند،

كاملاً تمايز پيدا مي‌كنند و براي زن يا مرد شدن آماده مي‌شوند، ليكن نبايد اين مطلب را از نظر دور داشت كه اگر چه كوروموزوم‌ها در تعيين جنسيت دخالت كامل دارند و تفاوت زن و مرد از همان ابتدا تعيين شده است ولي كروموزوم‌ها بدون كمك عوامل ديگر نمي‌توانند تكامل جنسيت را به پايان برسانند يا صفات ثانويه را به وجود آورند.

نمونه‌هايي از تفاوت‌هاي بيولوژيكي زن و مرد

1- تعداد پسران كوررنگ بيشتر از دختران است.

2- به طور متوسط در مقابل هر 100 نطفه دختر 120 نطفه پسر بسته مي‌شود. در حالي‌كه در مقابل هر 100 دختر 106 پسر بدنيا مي‌آيد. در نتيجه تعداد پسرهاي مرده متولد شده يا سقط شده بيشتر از دختران است. به طور كلي نيز مرگ و مير جنسِ نر بيشتر از جنس ماده است.

3- پسر بچه‌ها نسبت به ناراحتي‌هاي هنگام تولد مانند كمي اكسيژن آسيب پذيرترند.

4- پسرها و مردها در تمام طول عمر خود نسبت به دخترها و زن‌ها براي مبتلا شدن به سكته مغزي، عفونت‌هاي ويروسي، زخم معده و زخم اثني عشر، لخته شدن خون در عروق و بعضي از انواع بيماري‌هاي رواني آمادگي بيشتري دارند.

5- به هنگام پيري 30% مردان از انجام دادن فعاليت‌هاي اصلي روزانه عاجز مي‌مانند، در حاليكه اين درصد در مورد زنان 9% مي‌باشد.

زن‌ها بيشتر از مردها عمر مي‌كنند.

6- به خاطر اثر هورمون‌هاي جنسي نر در رشد ماهيچه‌ها، مردها عموماً از نظر بدني نيرومندتر از زن‌ها هستند.

7- ركوردهاي ورزشي مردان در بازي‌هاي جهاني عموما

خلاصه مطلب اينكه مردها از نظر نيروي بدني قوي‌تر از زن‌ها هستند اما آسيب‌پذيري بيشتري دارند و در معرض بيماري‌هاي زيادي قرار دارند همه اين‌ها جزء ويژگي‌هاي مرد است كه چندان به محيط اجتماعي بستگي ندارد.

تفاوت در حواس

1-آستانه حس درد و حس لمس دختران از بدو تولد پايين‌تر است، به عبارت ديگر فشار لازم براي ايجاد درد يا حس لمس در زنان به مراتب كمتر از مردان است.
‌ها به الگوها و محرك‌هاي بينايي و دختر بچه‌ها به الگوها و محرك‌هاي شنوايي علاقه نشان مي‌دهند. احتمالاً روي همين اصل است كه از تعريف و تمجيد خوششان مي‌آيد. مردان عموما به محرك‌هاي بينايي حساسيت زيادي دارند و اين حساسيت در اعمال و رفتار روزانه آنها نيز به چشم مي‌خورد.

2- حس شنوايي زنان نيز در همه دوران زندگي بهتر از مردان است در عوض مردان از بينايي بهتري برخوردارند.

3- در سنين بالا ميزان نياز زنان به وسايل كمك شنوايي يا كمك بينايي35% است، اين رقم در مردان 45% مي‌باشد.

4- زنان به محرك‌هاي لمسي بهتر پاسخ مي‌دهند.

5- حس بويايي زن‌ها قوي‌تر از حس بويايي مردهاست. اين امر به ميزان ترشح استروژن بستگي دارد.

6- آستانه درد در زن‌ها پايين است، يعني با كمترين ضربه احساس درد مي‌كنند و قدرت تحملشان هم كم است. در مقابل آستانه درد در مردها بسيار بالاست و قدرت تحملشان هم

7- زنان به زعم پايين بودن آستانه حس درد و كم بودن قدرت تحمل، درد و ناراحتي‌هاي دراز مدت را بهتر از مردها تحمل مي‌كنند

تفاوت در هوش و ساير توانايي‌هاي ذهني

هوش و استعدادها را با آزمون‌هاي هوش و استعداد اندازه مي‌گيرند

. اين آزمون‌ها از نظر محتوا به دو گروه تقسيم مي‌شود: آزمون‌هاي كلامي و آزمون‌هاي غير‌كلامي يا عملي. آزمون‌هاي كلامي توانايي افراد را در زبان گفتاري و نوشتاري اندازه مي‌گيرد و در واقع بيشتر درك كلام، مورد نظر مي‌باشد نه طرز بيان آن. ولي آزمون‌هاي عملي، توانايي‌هاي افراد را در انجام دادن برخي كارهاي عملي اندازه مي‌گيرند: تكميل تصاوير، تنظيم تصاوير، سوار كردن ابزارها. كاربرد آزمون “وكسلر” در مورد هزاران دختر و پسر نشان داده است كه اين دو گروه از نظر آزمون‌هاي كلامي تفاوت معني‌دار دارند و دخترها موفق‌ترند. بر عكس در آزمون‌هاي غيركلامي تفاوت‌هاي چشمگيري به نفع پسرها وجود دارد. در بين آزمون‌هاي غير كلامي دخترها تنها درآزمون رمزنويسي برتر از پسرها تجلي مي‌كند.
تحقيقات نشان مي‌دهد كه نيمكره راست مغز بيشتر اعمال حركتي، فضايي و غير كلامي ‌را به عهده دارد و نيمكره چپ بيشتر با كنش‌هاي كلامي در ارتباط است. معلوم شده است كه براي ادراك كلام مكانيسم‌هاي عصبي خاصي وجود دارد كه در مغز دختران بيشتر از مغز پسران هم‌سن رشد مي‌كند. در نتيجه دختران داراي ادراك كلامي بالاتري هستند.

آمار بزهكاران وجنايت‌كاران در بين مردان بالاتر است. تنها موردي كه زن‌ها پرخاشگرترند در جدال‌هاي لفظي است يعني زنان در اين وضعيت دشنام مي‌دهند در حاليكه مردان به مشت زناني و لگد پراني مي‌پردازند.

تفاوت در علايق و رغبت‌ها

نوع دوستي، توجه به ديگران، صميميت و ارتباط‌هاي اجتماعي از خصوصيات زن‌هاست كه تفاوت آشكاري با مردها دارند. مردها بيشتر به جنبه‌هاي سياسي و تئوري علاقه دارند و زن‌ها بيشتر به مسايل اخلاقي تمايل نشان مي‌دهند. زن‌ها با تمام احساس به بي‌عدالتي اعتراض مي‌كنند.

1- دختر بچه‌ها بيشتر وقت خود را با همبازي‌هاي خود صرف مي‌كنند و حال آنكه پسر بچه‌ها با وسايل متفاوت ورزشي و اسباب بازي سرگرم مي‌شوند.

2- دختران به معاشرت با ديگران و ايجاد روابط اجتماعي علاقه زيادي دارند.

3- دختران ظاهراً بيشتر از پسرها به تازه وارد توجه مي‌كنند، اما پسران در مقابل يك فرد تازه وارد غالباً بي تفاوتي نشان مي‌دهند.

تمام آنچه كه گفته شد عوامل و زير بناهاي زيست‌شناختي دارند. اين زيربناهاي زيستي از همان لحظه تولد تحت تأثير بسياري از عوامل اجتماعي و فرهنگي قرار مي‌گيرند. پسران را وادار مي‌كنند از پدر تقليد كند و دختران را در تقليد از مادر تشويق مي‌كنند. دخترها و زن‌ها اجازه دارند به راحتي گريه كنند و در رفتار خود لطافت و محبت نشان دهند، اما پسرها و مردها بايد دلير و مصمم بوده و رنج و درد خود را در خلوت تحمل كنند.

وجود تفاوت بين زن و مرد يك واقعيت بي‌چون و چراي زيستي است اما به معناي برتري يكي بر ديگري نيست. بر عهده جامعه است كه از توانايي‌هاي هركدام در متناسب‌ترين و هماهنگ‌ترين شكل براي ارتقاي ظاهري و رشد باطني خود استفاده كند يا اينكه با تأييد يا تشويقِ برتري طلبي در يك جنس كه هيچ منشاء الهي ندارد، باعث هرز انرژي افراد و ايجاد منازعات بي‌ثمر و غير حقيقي گردد.

عده‌اي معتقدند كه علت پرخاشگرتر بودن مردها را بايد در جامعه و رفتار اجتماع جستجو كرد، به نظر آنها اجتماع كنوني از همان دوران كودكي پرخاشگري را حق مسلم پسرها مي‌داند و دخترها را از اين كار منع مي‌كند. والدين در مقابل پرخاشگري پسرها تحمل بيشتري نشان مي‌دهند و در نتيجه رفتار پرخاشگرانه تقويت مي‌شود و در مقابل دخترها را، به غير فعال بودن و مطيع بودن وادار مي‌كنند.

در عموم حيوانات، نرها پرخاشگرتر از ماده‌ها هستند. بنابراين شايد پديده پرخاشگري ريشه زيستي داشته باشد. تحقيقاتي كه درباره پرخاشگري انجام گرفته وابستگي آن را به عوامل زير نشان مي‌دهد:

1- تمايز اوليه مغز در جهت الگوي نر بودن

2- ميزان هورمون‌هاي خون مخصوصا آندروژن

3- رويدادهاي خاص محيط زندگي

1- نكته قابل توجه اينكه وقتي تعداد زيادي از دختران و پسران مورد آزمايش قرار مي‌گيرند، نمرات دخترها بيشتر بر ميانگين نمرات دوره متمركز مي‌شوند، اما امتيازات پسرها پراكندگي زيادي نشان مي‌دهد. اين تفاوت در نمرات تحصيلي، دبيرستاني و دانشگاهي نيز ديده مي‌شوند. دختران دانشجو نمراتي را اخذ مي‌كنند كه پراكندگي كمتري دارد، در عوض نمرات پسران پراكندگي زياد دارد. به عبارت ديگر بيشتر دختران در حد وسط قرار دارند، اما صاحبان بدترين و بهترين نمرات معمولاً پسرها هستند.

2- شاگردان اول و دوم غالباً پسرها هستند و كمترين نمرات نيز معمولاً به پسران اختصاص دارد . البته اين پراكندگي تنها در مورد تحصيل نمي‌باشد، در ساير زمينه‌ها مردها در دو انتها قرار دارند، بدين معنا كه تعداد مردان نابغه يا جنايت‌كار بيشتر از تعداد زنان است.

3- رشد هوشي دختران بيشتر از طريق زبان آموزي شروع مي‌شود در صورتي‌كه رشد هوشي پسران از طريق مهارت‌هاي عملي صورت مي‌گيرد.

4- يكي از ويژگي‌هاي جالب دخترها و زن‌ها اين است كه مي‌توانند چيزهايي را براي مدت كوتاهي در حافظه خود نگه‌دارند كه با يكديگر هيچ ارتباطي ندارند و به خود آنها نيز مربوط نيست. اما پسرها و مردها فقط مي‌توانند چيزهايي را به مدت كوتاه در حافظه خود نگه‌دارند كه يا به خود آنها مربوط باشد يا با يكديگر ارتباط منطقي داشته باشد. بنا بر همين توانايي است كه زن‌ها بهتر مي‌توانند به كارهاي منشي‌گري اشتغال داشته باشند. دخترها مي‌توانند مطالب درسي را فهميده و نفهميده حفظ كنند. اما پسرها تلاش مي‌كنند ابتدا بين مطالب رابطه منطقي بوجود آورند و بعد حفظ كنند.

5- دختر بچه‌ها نسبت به پسر بچه‌ها كنجكاوي كمتري دارند. احتمالاً روي همين اصل در همه جوامع نابغه‌ها اغلب مردها بوده اند.

تفاوت‌هاي رفتاري زن و مرد از ديدگاه روا‌ن‌شناسي

مشاهدات نشان مي‌دهد كه حتي از زمان خردسالي، پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند.

تفاوت در رشد

1- جنين پسر در رحم مادر خيلي سريع‌تر از جنين دختر رشد مي‌كند، نوزاد پسر سنگين‌تر از نوزاد دختر است.

2- پسر بچه‌ها نياز بيشتري به كالري دارند و از كودكي ماهيچه‌هاي قوي‌تري نسبت به دختر‌ها دارند.

3- دوره استراحت قلب در هر ضربان در پسرها كوتاه‌تر از دخترها ست. پسرها اكسيژن بيشتري در خون دارند.

آنچه از مدت‌ها پيش معلوم شده است كه تفاوت‌هاي آشكاري بين هوش كودكان بر حسب سطح اجتماعي- اقتصادي والدين آنها وجود دارد. هر اندازه در مقياس شغلي و اجتماعي بالاتر برويم نتيجه متوسط كودكان در آزمون‌هاي هوشي به همان اندازه بيشتر خواهد شد. تعداد كودكان با هوش در محيط‌هايي اجتماعي- اقتصادي بالا، بيشتر از تعداد آنها در محيط‌هاي اجتماعي- اقتصادي پايين است.

گردآوري و تنظيم: فرزانه پارسايي