هنر تيراندازي با كلام
كلام مثل تير است يا به هدف ميخورد و موفق ميشوي، يا به هدف نميخورد. اما وسايلي كه تير را پرتاب ميكنند گوناگونند. از نيزه كه با دست پرتاب ميشود تا تفنگ و موشكانداز. حتي هر يك از اينها نيز متنوعند. مثلاً ممكن است تفنگ سر پر باشد و به سبك چند قرن پيش، يا دوازده لول باشد يا تفنگ ليزري. بعضي وقتها تير به هدف نميخورد، گاهي نميرسد، گاهي بيتناسب با هدف است مثل وقتي شخصي ميخواهد با پرتاب سنگ، كوهي را از سر راه خود بردارد يا با تير رها شده از كمان به ستارهها بزند. شرط توفيق در به هدف زدن، هماهنگ بودن تير و وسيله شليك آن است و ديگر مهارت و قصد و عزم تيرانداز. ناحيه روحي صادر كننده كلام مانند تفاوت كارايي آن سلاحهاي گفته شده است.
برگرفته از كتاب كلام خلاق
در روزگاران پيشين پير فرزانهاي زندگي ميكرد كه مريدان بسيار داشت. پير براي مريدان خود، از قدرت جادويي كلام و نقش آن در تحقق خواستهها يا در بروز وقايع ناخوشايند زندگي، خطابهها ايراد كرده بود، اما به رغم سفارشات او، مريدانش بنا بر رسم و عادت مردم زمان خود، همچنان به بيان كلمات بيهوده و ناشايست ادامه ميدادند و از به هدر دادن كلمات خود ابايي نداشتند. تا اين كه پير فرزانه چارهاي انديشيد و بعد از ملاقات كوتاهي با كمانگير معروفي كه ساكن كوهستان نزديك شهر بود، به شاگردان خود اعلام داشت كه روز بعد آموزش تيراندازي خواهند داشت.
روز بعد مريدان كه به شدت شگفت زده شده بودند سر ساعت جمع شدند و به همراه استادشان به محوطة نسبتاً بازي رسيدند. تيرانداز معروف شهر نيز با تركشي پر از تير در آن جا منتظر بود و هدفهاي مختلفي را در گوشه و كنار محوطه تعبيه كرده بود.
به فرمان پير فرزانه، همه مريدان گرد او و تيرانداز جمع شدند و تير انداز نكات مهمي درباره تيراندازي را براي آنها توضيح داد. سپس هدفها را نشان داد و اعلام كرد كه اول خود او تيرهايي به سمت هدفها پرتاب ميكند و سپس ادامه كار و تمرين را به آنها ميسپارد. مريدان هر يك در جاي مناسب قرار گرفتند و همگي كاملاً چشم به تيرانداز دوختند تا نحوه كار او را از نزديك مشاهده كنند، اما چشمهايشان از تعجب گرد شد! اول مرد كمانگير تعدادي از تيرها را به دست گرفت و به جاي كمان، با دست آنها را سوي هدف پرتاب كرد! بديهي بود كه تيرها به جاي اصابت به هدف چند قدم آن طرفتر بر زمين افتادند. بعد چند تير را يكي يكي در كمان قرار داد و به جاي هدف، آنها را به سمت آسمان و سپس به سمت زمين پرتاب كرد! بعدش هم چند تير با دست به اطراف پرتاب كرد مثل اين كه دارد تعدادي چوب را به اطراف ميپاشد! خلاصه تنها كاري كه از مرد كمانگير سر نزد اين بود كه تيري را با كمان به طرف هدف پرتاب كند!! شاگردان كه اين رفتارها را ديدند به شدت تعجب كردند و حتي ناراحت و خشمگين شدند و مرتباً مرشد را خطاب قرار ميدادند و علت اين رفتار را جويا ميشدند و كمانگير را پيش او، زير سؤال ميبردند و حتي ديوانه ميخواندند. پيرفرزانه آن قدر صبر كرد تا تقريباً كاسه صبر هم مريدان لبريز شد. آن گاه سكوت را شكست، رو به آنها كرد و گفت: فرزندان من چرا اينقدر ناراحت شدهايد؟ اين كمانگير دقيقاً دارد همان كاري را با تيرهايش ميكند كه شما با كلامتان انجام ميدهيد آنها را بيهوده هدر ميدهد، به جاي هدف، به سمت و سوي نامعلوم پرتاب ميكند قدر و ارزش تيرهايش را نميداند و خلاصه از تيروكمان و هدف و…استفادة درستش را به عمل نميآورد!
حقيقت اين است كه كلام مثل تير است و وقتي تيري در تركش شما قرار داده شده، ميبايست نكات ديگري را هم كه لازم و ملزوم آن است بشناسيد. اينك ببينيم لازم و ملزوم تيرهاي تركش ما چه چيزهايي هستند؟
وقتي تيري هست، حتماً هدفي هم در كار است.
اگر چه همه ما در ظاهر ميدانيم كه كلام به منظور و هدف خاصي بيان ميشود اما در بيشتر اوقات آن را صرف تحقير، ياوه گوييهاي بيحاصل، تمسخر، غيبت يا زخم زبان، شوخيهاي نامتناسب و حتي دروغ، تهمت، آزار، ريا يا تكرار مكررات بينتيجه ميكنيم. در حالي كه با چنين ابزاري ميتوان با ديگران رابطه برقرار كرد. ابراز احساس كرد، از آن براي آموزش و تعليم و براي ايجاد هماهنگي بيشتر بين خود و سايرين بهره برد و حتي در سطوح متعالي به عنوان وسيلهاي براي برقراري ارتباط با خداوند و اجابت خواستهها از طريق دعا آن را مورد استفاده قرار داد.
وقتي تيري هست، حتماً وسيلهاي براي پرتاب تير هم هست.
وسيله پرتاب تير ميتواند دست ما باشد، مثل زماني كه نيزهاي را با دست پرتاب ميكنيم، يا ميتواند انواع وسايل تيراندازي قديمي و جديد باشد: هر يك از اين وسايل برد قدرت مختص خود را دارد و بسته به اين كه هدف، كجا و به چه اندازه است به كار ميآيند. براي غلبه بر يك هدف بزرگ و سنگين نيزه به كار نميآيد اما موشك انداز ميتواند مناسب باشد براي شكار يك هدف متحرك، تفنگ ليزري به كار نميآيد و تانك و موشكانداز معنا ندارد و به همين ترتيب الي آخر. كلام نيز، با توجه به هدف مانند تيري است كه بايد توسط سلاحهاي مختلف پرتاب شود، اما اين سلاحها چه هستند؟
روح انسان ها نواحي مختلفي دارد. تقريباً همة ما اين تجربه را داريم كه گاهي حرف و سخنمان، بسيار بسيار پر قدرتتر و اثرگذارتر ميشود به طوري كه طرف مقابل، حتي از روي ترس و وحشت هم كه شده آن را ميپذيرد و نميتواند «نه» بگويد، گاهي حرفمان شور و هيجان و انگيزه ايجاد ميكند، تحريك و تشويق كننده ميشود و شنونده از روي تهييج و تحريكي كه صورت گرفته به شكل خودجوش به آنچه ميخواهيم تن ميدهد، بعضي وقتها هم در موضوع ضعف قرار داريم و هر چه ميگوييم بيفايده است و نتيجتاً اتفاقي كه خواهان آن هستيم رخ نميدهد.
وقتي كه در يكي از نواحي روحمان قرار داريم درست مثل اين است كه روي يك كوه ايستادهايم، ميتوانيم در دامنه باشيم، به قله برويم و به بالا و پايين حركت كنيم يعني خود هر ناحيه نيز اوج و فرودي دارد كه اثر كلام ما را تغيير ميدهد و ميتواند كم يا زياد كند. بيهوده نيست كه تاريخ، شاهد خطابهها و سخنراني افراد مختلفي بوده كه با كلام خود سرنوشت ملتها را تغيير ميدادند، آنها قدرت شور و اراده خود را از طريق كلام خود به ديگران منتقل ميكردند، برخي با سخنانشان در مردم انقلابها ايجاد كردند و برخي ديگر افسران و جنگاوران خود را برعليه دشمنان شوراندند. سالها پيش مردي در آلمان با استفاده از كلام همة مردم كشورش را آلت دست قرار داده و با قدرت كلام خود آنان را به سوي جنگي جهاني سوق داد. او ترس در مردم را با كلام تقويت كرد تا جايي كه در همه جاي دنيا انسانها همديگر را نابود كردند چون از همديگر ميترسيدند و نتيجتاً جنگ و كشتار مانند انفجاري بزرگ سراسر جهان را فراگرفت.
وقتي تيري پرتاب ميشود، مهارت تيرانداز شرط مهمي براي اصابت آن به هدف است.
مهم است كه تيرانداز چقدر در پرتاب تير و ا ستفاده از سلاح مورد نظر ماهر است و تمرين دارد، چقدر مصمم است كه حتماًَ تير را به هدف برساند و بر هدف بنشاند، چقدر بر تنظيم تير روي هدف، مهارت و دقت و تمرين دارد و اصولاً چقدر عملكردش با تير و سلاح و هدف هماهنگي دارد؟هر قدر اين دقت ، تمرين ، مهارت و از همه مهمتر قصد تير انداز براي به هدف نشاندن تير بيشتر باشد احتمال اصابت آن به هدف بيشتر است.
كلام هم همين طور است ، براي آنكه كلام ما ، دقيقا همان چيزي را محقق كند كه خواهان رسيدن به آن هستيم نياز به تمرين و كسب معصوميت بيشتري در آن داريم . اين تمرين ها كه رد پاي همه آنها در آموزههاي ديني مذهبي ما نيز به وضوح ديده مي شود (1) ، عمدتأ ما را به سمت يكي بودن و صداقت ، هم در درون و هم در كلام سوق ميدهند ، چنين يكي بودن و صداقتي ، همان طور كه در شمارههاي قبل هم اشاره كردهام ، پراكندگي ، چندگانگي و آلودگي به ريا و دروغ را چنان از ما ميزدايد كه گويي انرژي و امواج دروني ما همچون نور ليزر در يك نقطه متمركز شده و در نتيجه، قدرت و اثر گذاري آن، چندين برابر مي شود. قدرتي كه مي تواند فولاد را سوراخ كند.
كسي كه ارزش حقيقي اين قدرت را بشناسد مي داند با چنين قدرتي به هر هدفي ميتوان رسيد.
حتماً اسطوره آرش كمانگير را به ياد داريد؛ كمانگيري كه براي تعيين مرزها و حد سرزمينها ، جان خود را فدا كرد، گويي او تمام انرژي، نيرو و قدرت خود را با تيري كه ميخواست مرز سرزميناش راتعيين كند، پرتاب كرده بود. آرش (آنچنان كه در اسطوره ميخوانيم)، خود، تير و تير انداز و كمان شد و با تمام نيرو و انرژي خود، با عزمي راسخ، نه تير كه همه وجود خود را در تير، پرتاب كرد.
اين اسطوره، شباهت غيرقابل انكاري با كلام، كه همة انرژي حياتي و دروني انسان توسط آن صادر ميشود. دارد! همچون آرش كه همة توان و رمق خود را در تير خود و با تير خود رها كرد، انسان نيز همة انرژي خود را با كلام خود رها ميكند اگر هر انساني مثل آرش كمانگير، مصمم باشد و اگر هدف و اهميت و ارزش هدف، كاملاً برايش آشكار باشد ميتواند مهارت خود را در پرتاب تير، يعني در بيان كلام مؤثر و متناسب، با قرار گرفتن در ناحيه روحي متناسب ( كه اغلب حتي به طرزي ناخودآگاه صورت ميگيرد)، ابراز كند. چنين كلامي، هر هدفي را نشانه گرفته و هر قصدي را محقق خواهد كرد.
اما ما تيرهاي خود را ميشكنيم، دور مياندازيم، گم ميكنيم، به هدر ميدهيم و در تعجب ماندهايم كه چرا به هدف اصابت نميكنند!
1- پي نوشت : تمرين هاي كلام را مي توانيد در كتاب كلام خلاق، كه به زودي به چاپ خواهد رسيد، دنبال كنيد.
تأليف: ركسانا خوشابي