هم‌ذات‌پنداري و هم‌ذات‌گري

0
370

براي برخورد هماهنگ همذات‌پنداري و همذات‌گري ضروري و اجتناب ناپذير است.
معلم بزرگ علوم باطني

چند نفر در ماشيني در حال حركت نشسته بودند و هركدام از پنجره‌هاي سمت خود به بيرون نگاه مي‌كردند. راننده هم نگاه و توجهش به جاده بود. اولي (از پنجره اتومبيل جنگل را نگاه مي‌كند): چقدر قشنگ است. دومي‌(از پنجره ديگر دريا را نگاه مي‌كند): بله خيلي عظمت دارد. اولي: خدا مي‌داند الآن داخل آن چه خبر است و چه موجوداتي در آن زندگي مي‌كنند. دومي: بله موجوداتي رنگ و وارنگ، بزرگ و كوچك. اولي: وقتي باران بر آن مي‌بارد چقدر قشنگ است؟ دومي: خيلي…. اولي: دلت نمي‌خواست مدتي مي‌رفتي داخل آن زندگي مي‌كردي؟ دومي: مگر امكانش هست؟ اولي: خب قبول دارم سخت است اما هيچ چيزي نشد ندارد. دومي: راست مي‌گويي خدا پدر ژول ورن را بيامرزد، تخيل انسان چقدر مي‌تواند گسترده شود…. اولي: چه رنگ سبز عميق و چشم‌گيري دارد. دومي: رگه سبز دارد اما بيشتر آبي است. اولي: آبي آسماني؟ از چه حرف مي‌زني؟ و نگاهش را به سمت دوستش برگرداند و متوجه شد كه روي دوستش به سمت ديگر است و دريا را نگاه مي‌كند. با دست به شانه او زد. دومي‌نگاهش را برگرداند و او هم متوجه موضوع شد. هر دو بلند بلند خنديدند. آن ديگري هم  كه رانندگي مي‌كرد متوجه موضوع شد و او هم زد زير خنده.

گاهي بعضي از افراد با آنكه سال‌ها به ظاهر در كنار هم و با هم در ارتباط هستند، اما در جهان‌هاي متفاوتي زندگي مي‌‌كنند و در اغلب اوقات حرف هم را درنمي‌يابند. آنان از دريچه‌هاي مختلف به جهان نگاه مي‌كنند كه گاه متضاد با ديگري است، بنابراين حرف هم را نمي‌فهمند. خيلي از ما به ظاهر در ميان جمع دوستان و نزديكانمان هستيم اما به واقع تنهاييم. نوعي تنهايي كه از آن رنج بسياري مي‌بريم. حس مي‌كنيم كسي ما را درك نمي‌كند و شايد ديگران نيز به نوبه خود نسبت به ما چنين احساسي داشته باشند.

نگاه، طرز تفكر، يا واژه‌هايي كه هر كس براي بيان مقصود خود استفاده مي‌كند به پيشينة تاريخي، ساختار ژنتيك، تجارب، شرطي‌شدگي‌ها، آموخته‌ها، ديدگاه‌ها و بسياري عوامل ديگر بستگي دارد. خيلي وقت‌ها گوينده از كلمه‌اي كه بيان مي‌كند تصويري در ذهن دارد و شنونده تصوير ديگري. به همين دليل ارتباط درستي بين آن دو برقرار نمي‌شود.

اگر در هنگام برخورد با افراد بتوانيم چرايي اعمال يا گفتار آنها را بدانيم مسلماً مي‌توانيم واكنش مناسبي نشان دهيم. گاهي منظور واقعي شخص از كلام يا رفتاري كه نشان مي‌دهد ممكن است كاملاً با آنچه به نظر مي‌رسد متفاوت باشد. براي درك بهتر افراد، حتي اگر براي لحظاتي بتوانيم خود را به جاي آنها بگذاريم، درمي‌يابيم كه آنها تحت چه شرايطي و چرا آن اعمال يا گفتار را داشته‌اند. با درك درست افراد قادر به پاسخ مناسب به آنها خواهيم بود.

وقتي به جاي ديگري فكر مي‌كنيم، با او همذات پنداري كرده‌ايم و وقتي بتوانيم عميقاً خود را به جاي ديگري بگذاريم، توانسته‌ايم با او همذات‌گري كنيم. در اين صورت واكنش‌هاي ما نسبت به ديگران با آنها هماهنگ خواهد بود. وقتي براي لحظاتي بتوانيم از دريچه چشم ديگري نگاه كنيم، به جاي او فكر كنيم و يا خود را جاي او قرار دهيم، خواهيم توانست او را به درستي درك كنيم. براي اين كار لازم است بتوانيم براي لحظاتي از خود جدا شويم، نرم و سيال مثل آب به ظرف ديگري بريزيم و بعد از لحظاتي به جاي خود برگرديم. در واقع اين كار با نوعي نگاه انجام مي‌شود. شخص با نگاهي عميق به ديگري مي‌تواند او را درك كند. گاه وقتي دايره اين حس قدرت مي‌گيرد، از انسان‌ها نيز فراتر مي‌رود و شخص مي‌تواند ساير جانداران و گاه طبيعت را نيز به درجاتي حس كرده و رفتار آنها را معني كند. در نتيجه پاسخي هماهنگ و متناسب ارائه كند.

در اين كار كساني موفق هستند كه نرم باشند و قالب صلبي نداشته باشند. آب در هر ظرفي جا مي‌گيرد اما وقتي به يخ تبديل شود به دليل انجمادش نمي‌تواند نقش ديگري جز آنچه دارد بپذيرد.

كسي كه محبت زيادي نسبت به ديگران حس مي‌كند، گذشت و فداكاري دارد اين اجازه را مي‌يابد كه براي لحظاتي از نگاه ديگران بنگرد. مسلماً افراد خودخواه يا خود بين كه فقط منافع خود را در نظر دارند نمي‌توانند با ديگران همذات پنداري يا همذات گري كنند.

از طرفي وقتي شناخت ما از خودمان صحيح و كامل نباشد، چطور مي‌خواهيم يا مي‌توانيم در شناخت ديگران موفق باشيم. بدون شناخت درست از ديگران چطور مي‌توانيم با آنها ارتباط برقرار كنيم يا در مقابل اعمال آنها واكنش مناسب را نشان دهيم؟ به دليل اين مشكل، اگر نگوييم همه، بسياري از افراد موفق به برقراري ارتباط با ديگران نمي‌شوند.

به همين دليل مي‌توانيم ببينيم كه مشكل ارتباط از مشكلات بزرگ امروز ماست. شايد كم و بيش در خودمان (به طور مستقيم) يا در ديگران (به طور غير مستقيم) به نوعي شاهد اين موضوع و لطمات حاصله بوده‌ايم. در حال حاضر ارتباطات به علم تبديل شده است و در مراكز بسياري آن را آموزش مي‌دهند. آيا ارتباط نياز به آموزش دارد؟ گرچه مطمئن نيستم خيلي از آموزش‌ها و كلاس‌هايي كه در اين زمينه وجود دارد مناسب باشد اما معتقدم كه نياز به آموزش دارد.

جهان پر از حرف‌هايي است كه بي توجه به حال خود رها شده يا دچار سوء تعبير شده و در نهايت گوش شنوايي پيدا نكرده چرا كه بدون همذات پنداري يا همذات گري بيان شده است. پيام‌هاي موفق پيام‌هايي هستند كه كاملاً مطابق درك و نياز زمان مردم و هماهنگ با توان دريافت، علاقه و بالاتر از همه مطابق فطرت ذاتي آنها بيان شده‌اند.

نوشته: احمد بردبار