ناكامي تجربه‌اي كه بايد از آن آموخت

0
351

هوالحيّ

نويسنده: ركسانا خوشابي

ناكامي:تجربه‌اي كه بايد از آن آموخت

 

برما هم، سايه مي‌افكند…

آيا تاكنون درباره شكست و ناكامي فكر كرده‌ايد؟آيا پيش آمده كه از ناكامي‌هاي گذشته صحبت كنيد؟ آيا هرگز شكست‌هاي خود را بررسي كرده‌ايد؟

با اين كه اكثر ما شكست را تجربه كرده‌ايم، آن را به راحتي انكار مي‌كنيم. ما دوست نداريم به شكست فكر كنيم و خاطرات مربوط به ناكامي‌هايمان را؛ حتي در تنهايي؛ مرور كنيم.

از همه بدتر، وقتي مي‌خواهيم‌كاري را شروع ‌كنيم، اصلاً  دوست نداريم نقاط شكست آن را، حتي اگر مانع رسيدنمان به هدف شود ارزيابي و تدبير كنيم. گويي صورت مسئله‌ي شكست را پاك كرده‌ايم و اجازه داده‌ايم آنچه مربوط به شكست مي شود در پشت زمينه ذهن يا در ناخودآگاهمان باقي بماند؛ اما چه فايده؟ اين ديو نامرئي كه براي خود ساخته‌ايم سرانجام بر افكار و اعمال ما سايه مي‌اندازد، ترس و دلهره ايجاد مي‌كند، ما را نسبت به نتايج كارهايمان نامطمئن مي‌سازد و گاه تا جايي پيش مي‌رود كه ما را منفعل كرده و از دست زدن به هر كار جديدي مي‌ترساند و باز مي‌دارد.

اگر سعي نكنيم شكست را آن گونه كه هست ببينيم، بشناسيم و از مزاياي پنهانيش بهره ببريم، شايد سرانجام بر ما غلبه كند. پس بهتر است تا دير نشده ما برآن فائق شويم  و شكست را شكست دهيم.

 

با نا كامي‌ها آشتي كنيم.

 

همانطور كه مي‌دانيم اگر از زاويه‌اي صحيح به هر موضوعي وارد شويم، و سپس تمام زواياي آن‌ را بررسي كنيم، مي‌توانيم از آن مطالب مفيدتر و مؤثرتري بياموزيم. براي شناخت و بهره‌گيري از شكست نيز، بايد ببينيم از كدام دريچه آن  بايد وارد شويم وبه بررسي و شناسايي آن بپردازيم.

بيشتر ما، وقتي يك بار شكست مي‌خوريم و به هدف نمي‌رسيم، خودرا سرزنش مي‌كنيم، نااميد مي‌شويم و تصوير بدي از خود مي‌سازيم. اغلب گمان مي‌كنيم دنيا به آخر رسيده و با همان شكست نخستين، دست از تلاش برمي‌داريم. به جاي آن كه بفهميم شكست ما نشانه چه چيزي بوده، و از طريق آن چقدر مي‌توانيم خود را بشناسيم و ضعف‌ها و كاستي‌هاي خودرا ببينيم و رفع كنيم، شكست را تبديل به پتك كرده و بر سر خود مي‌زنيم. اديسون قبل از اختراع لامپ برق،10 هزار بار شكست خورد، اما سرانجام لامپ برق را اختراع كرد و ثابت كرد هر شكستي با مداومت بيشتر، قابل تبديل به موفقيت است. ما هم اگر بخواهيم با شكست آشتي كنيم،  بهتر است  مزاياي آن را بشناسيم و بدانيم:

1- شكست مي‌تواند در حكم يك سرمايه باشد. مشروط بر آن كه بدانيم چرا شكست خورده‌ايم و شكست براي ما چه معنايي داشته و تا چه حد توانسته ما را به خود بشناساند و همچون آيينه‌اي، توانايي‌ها و كاستي ‌هايمان را به ما نشان دهد.

2- شكست همواركنندة راه به سوي موفقيت است.  با شناخت اشتباهات و عبرت گرفتن از دلايل شكست مي‌توانيم رشد كنيم، به موفقيت دست يابيم و ديگر از شكست نترسيم.

3- پس از شناخت خطاها و اشتباهات و يافتن راه حل اصلاح و جبران آنها، بهتر است همه افكار منفي را از صحنة ذهن پاك كنيم، شكست را فراموش كنيم و به موفقيت و آينده فكر كنيم.

 

انواع شكست و دلايل آن

اينك مي‌خواهيم ببينيم در چه حالاتي شكست رخ مي‌دهد، جو كاربو معتقد است سه نوع شكست وجود دارد. شكست نوع اول، حالتي است كه در آن اهداف معين و مشخص‌ند، اما روش غلطي براي رسيدن به آنها در نظر گرفته شده. در اين حالت فرد مي‌داند چه مي‌خواهد اما نمي‌داند چگونه خواسته‌اش را جامة عمل بپوشاند. شكست نوع دوم، حالتي است كه در آن فرد تلاش فراواني به خرج مي‌دهد و كليه امكانات موجود را مورد استفاده قرار مي‌دهد، اما هدفش نامشخص است و به طور دقيق نمي‌داند چه مي‌خواهد.

شكست نوع سوم، در اين حالت شخص نه هدف دارد و نه تلاش مؤثري به خرج مي‌دهد و بديهي است كه به موفقيتي دست نيابد.

با توجه به اين انواع، به نظر مي‌رسد مواردي كه در شكست و ناكامي نقش اساسي ايفا مي‌كنند عبارتند از:

1 – نداشتن هدف مشخص و دقيق

2 – عدم برنامه‌ريزي دقيق براي رسيدن به هدف

3 – عدم پشتكار و پي‌گيري

4 – عدم استفاده صحيح از امكانات موجود براي غلبه بر ضعف‌ها و موانع و حل مشكلات پيش آمده

هر چند عوامل ديگري نيز در ناكامي مؤثرند؛ كه به برخي از آنها اشاره خواهيم كرد؛ اما نبايد تصور كنيم كه عامل تعيين‌كننده در موفقيت يا شكست، شانس و تقدير است. آنچه بدان شانس مي‌گوييم در واقع نتيجة مستقيم كاربرد صحيح قانون‌هايي منطقي است كه همه مي‌توانند به آنها توجه كرده و از آن براي كاميابي خود بهره ببرند.

در حقيقت، آنچه موفقيت در زندگي را تعيين مي‌كند، شانس يا وضعيت موجود نيست؛ بلكه برداشت و درك ما از آن وضعيت است. اگر با نگرش “فكر مي‌كنم بتوانم” جلو برويم موفق خواهيم شد و به طور طبيعي نگرش “فكر مي‌كنم نمي‌توانم” ما را به سوي شكست هدايت خواهد كرد.

 

افرادي كه براي شكست مستعدترند

دنيس ويتلي، سه نوع شخصيت را به ما معرفي مي‌كند كه به‌رغم تلاشي كه به خرج مي‌دهند، كمتر به هدف دست پيدا مي‌كنند. اين سه شخصيت عبارتند از:

1) قرباني‌ها                                                2) مضطرب‌ها                                                      3) خيال‌پردازان

منظور از قرباني‌ها كساني هستندكه ذهنشان با سوابق گذشته و چيزهايي غيرقابل‌كنترل و بيهوده، اشغال شده است وخود را تنها و بي‌يار و ياور تصور مي‌كنند و هميشه سعي دارند گناه هر شكستي را به گردن ديگران بيندازند. اغلب اينها بدون دليل باورهاي غلط را انتخاب مي‌كنند و خود را شكست‌خورده مي‌دانند.

مضطرب‌ها، پيشرفت بسيار كمي در جهت رسيدن به اهداف آينده دارند، چون هميشه نگران “اكنون” هستند و مي‌خواهند همه كارها بدون دردسر پيش برود. كمتر پيش مي‌آيد كه برنامه‌اي براي فردا داشته يا از گذشته درس بگيرند.

خيال‌پردازان نيز كساني هستند كه به خوبي در مورد علل شكست خود داستان سرايي مي‌كنند، اما هرگز اهداف خيالي خود را تحقق نمي‌بخشند. هميشه بهترين راه‌حل‌ها را در نظر مي‌پرورانند، اما هرگز به هيچ كدام عمل نمي‌كنند و آستين همت بالا نمي‌زنند.

 

 اصلي ترين علت شكست

تنها تعداد اندكي از ما از اين موهبت برخورداريم كه در سال‌هاي اولية عمرمان، خود‌ تصوير مثبتي از خودمان پيداكرده باشيم. خودپنداره يا خود‌انگارة ما اغلب تحت‌تأثير تلقينات ديگران و سپس خود ما، بسيار مخرب و منفي است. اين خود‌انگارة منفي به دليل برنامه‌ريزي منفي و بسيار بد ذهن ناهشيار( كه قسمتي از ذهن ماست)  به وجود آمده و همين برنامه‌ريزي منفي، مانع بزرگ دستيابي  به موفقيت است.

ذهن يا ضمير ناهشيار را مي‌توان به كامپيوتري تشبيه كرد كه كوركورانه اما دقيق، هر برنامه‌اي را كه در اختيارش بگذارند اجرا مي‌كند و مغز به طور خودكار، به تمام فرمان‌هاي فيزيكي، ذهني و الكتروشيميايي ضمير ناهشيار، پاسخ مي‌دهد. هر فكر آگاه يا ناخودآگاهي كه از ضمير ما مي‌گذرد، به سهم خود مراكز كنترل در مغز را به واكنش‌هاي‌ الكتريكي و شيميايي وا مي‌دارد و هر حالت رواني، احساسي و عملي را كه در هر لحظه از شبانه‌روز انجام مي‌دهيم كنترل مي‌كنند.

والدين و بزرگترها هميشه به ما گفته‌اند كه از عهدة چه كارهايي برمي‌آييم يا برنمي‌آييم، چه قيافه‌اي چه توانايي‌ها و چه اعتقاداتي داريم، چه كاري بايد انجام بدهيم يا ندهيم و…

حتي به عنوان بزرگسال نيز، روزانه جرياناتي بي‌انتها از دستورها، راهنمايي‌ها، احكام و انتظارات از ديگران دريافت‌ مي‌كنيم و اغلب گفته‌هاي آنها را تمام و كمال مي‌پذيريم و از سوي آنها شرطي مي‌شويم‌ودر مركز كنترل ذهن خود، مطالبي را كه با باورهاي ذهنيمان هماهنگي بيشتري داشته باشد ذخيره كرده، بقيه را از ذهنمان بيرون مي‌اندازيم.  اغلب اوقات يا شايد هميشه با خود حرف مي‌زنيم و اكثر صحبت‌هاي ما، ناآگاهانه است و حتي از وجود آن بي‌خبريم و متأسفانه بخش اعظم اين صحبت‌ها به طرز غريبي، در جهت از پا درآوردن خود ماست.

جالب اينجاست كه ما با ضمير ناهشيارمان كه به طرزي بد نوشته و برنامه‌ريزي شده، در دنيايي از سايه‌هاي عدم‌اطمينان به خود زندگي مي‌كنيم و با اين حال معتقديم كه بايد موفق باشيم و متوجه نيستيم كه بارها و بارها به خود گفته‌ايم كه:  انجام بسياري از كارها، ممكن نيست و با وجود اين همه سرخوردگي،  شايد ديگرتوان موفق شدن نداشته باشيم!

براساس ارزيابي‌‌هاي علمي، روشن شده كه افراد معمولي تنها با ده درصد از توانايي هاي خود كار مي‌كنند و نود در صد باقيمانده دور انداخته‌ مي‌شود. به نظر شما، وقت آن نيست كه در پي چاره‌اي باشيم.

ساير عوامل مؤثر در شكست و ناكامي

نظريه پردازان برخي عوامل ديگر را از جمله دلايل شكست و ناكامي مي‌دانندكه اين عوامل عبارتند از:

1) اشكالات جسماني (كه تنها موردي است كه شايد به سادگي قابل اصلاح نباشد)

2) نداشتن هدف مشخص در زندگي

3) نداشتن اشتياق براي پيشرفت و ترقي

4) نداشتن نظم و ترتيب

5) تأثيرات نامطلوب محيطي در دوران كودكي

6) تنبلي و مسامحه

7) نداشتن مداومت و پشتكار

8) عدم‌كنترل اميال و غرايز

9) ميل كنترل نشده براي دستيابي به چيزي در ازاي هيچ چيز

10) نداشتن عزم راسخ در تصميم‌گيري

11) احتياط بيش از اندازه

12) انتخاب اشتباه همكاران

13) خرافات و تعصب

14) انتخاب شغل يا رشتة نامناسب

15) فعاليت‌هاي غيرمتمركز

16) خرج كردن بي‌حساب

17) نداشتن دلگرمي

18) ناشكيبايي

19) عدم رعايت حد‌اعتدال

20) نداشتن صداقت

21) زناتواني در همكاري با ديگران

22) خودبيني و نفس‌پرستي.

توجه داشته باشيم غير از حذف عواملي كه در شكست و ناكامي مؤثر و دخيلند، براي موفق شدن بايد تجسم آن را داشته باشيم و درذهن خود، خود را موفق و توانگر ببينيم؛ و بدانيم كه خود‌انگاره مولود دو عامل است: نخست عامل بيروني كه اطرافيان را دربرمي‌‌گيرد، و دوم عامل دروني كه شامل انديشه‌هاي خودآگاه و محتويات ناخودآگاه ذهن ماست. بايد به خاطر داشته باشيم كه “بزرگترين محدوديت انسان، ساختة ذهن خود اوست” و باور كنيم كه هيچ محدوديت ديگري در كار نيست.

تكنيك‌هايي كه براي تغيير خود‌انگاره تلاش مي‌كنند، از ابزارهاي “تجسم” و “گفتگو با خود” و حتي “نوشتن براي خود” بهره مي‌گيرند. كه هر يك، روش‌هاي فرعي‌تر و گام‌هاي اجرايي مخصوص به خود را دارا هستند. در اين جا در پي طرح اين تكنيك‌ها نيستيم (كه هر يك با جزئياتي كه دارند صفحات زيادي را به خود اختصاص مي‌دهند)، بيشتر به دنبال اين هستيم كه از ناكامي‌هايمان درس بگيريم، آنها را بشناسيم، ريشه‌هايشان را دريابيم و به هر شكستي به عنوان قسمتي از راه رسيدن به هدف نگاه كنيم؛ و از همه مهم‌تر هويت خود را به عنوان فردي موفق يا شكست‌خورده، بازيابي و اصلاح كنيم.

برخي ويژگي‌هاي افراد موفق و ناموفق (برنده و بازنده)

موفق، ظاهر و باطن خود را بروز مي‌دهد، وقت تلف نمي‌كند، تظاهر به دوست داشتن نمي‌كند، خود مختار است، احساس تهديد و ترس نمي‌كند، تظاهر به اين كه همه چيز را مي‌داند نمي‌كند، ديگران را مقصر قلمداد نمي‌كند، در حال زندگي مي‌كند، رفتار طبيعي دارد و لذت را اگر بخواهد به تعويق مي‌‌اندازد.

بازنده، از پذيرش مسئوليت اجتناب مي‌‌كند، زمان حال را با اشتغال فكري به خاطرات گذشته يا انتظارات آينده تخريب مي‌كند، دربارة چيزهايي كه به صورت واقعي يا تخيلي پيش‌بيني مي‌كنند نگران مي‌شود، بيشتر وقت خود را صرف نقش بازي كردن مي‌كند، در تبادل علاقه مشكل دارد و از تفكر براي عذرتراشي و سفسطه استفاده مي‌كند.

موفق،  با صداقت و خلوص، هم به عنوان يك فرد و هم به عنوان عنصري از جامعه، عمل مي‌كند.

بازنده، صادقانه و خالصانه عكس‌العمل نشان نمي‌دهد.

موفق،…

بازنده،…

خوانندگان عزيز، شما نيز مي‌توانيد آنچه از ويژگي‌هاي برنده و بازنده مي‌دانيد در تكميل فهرست بالا، براي نشرية علم موفقيت بفرستيد، تا به نام خودتان چاپ شود.

فهرست منابع:

1 – با خويشتن، دكتر شاد هدمستتر، ترجمه مهدي قراچه‌داغي، شهلا عارف.

2 – توانگران چگونه مي‌انديشند، چارلز آلبرت پريسانت، ترجمه محمد‌رضا آل‌ياسين.

3 – براي خوشبختي و موفقيت آفريده شده‌ايم. دكتر موريل جيمز و دورتي جنگوارد، ترجمه دكتر حسن قاسم‌زاده.

4 – تجربه‌هاي من، موفقيت‌هاي شما، جو‌كاربو، ترجمه مژده ميرنظامي

5 – پله پله تا اوج، زيگ زيگلار، ترجمه مهناز فاتحي

6 – تكنيك برنامه‌ريزي ذهن، پل هريس، ترجمه امير‌ اقتداري

7 – بهترين شدن، دنيس ويتلي، ترجمه سيدمرتضي ميرهاشمي

8 – برنامه اقدام مثبت، ناپلئون هيل، ترجمه مهدي‌قراچه‌داغي

9 – بينديشيد و ثروتمند شويد، ناپلئون هيل، ترجمه مهدي قراچه‌داغي