فريب خود نمايي را نخور!

0
339

در انتخاب همسرت خود نهاني اش را ببين ، نه خود نمايي اش را كه اكثريت فريب خودنمايي ها را  مي خورند.
(برگرفته از كتاب يك يكي)

مردي در يك مجلس مهماني ، دختري را پسنديد. اما خجالت مي كشيد به دختر نگاه كند ، چند بار دختر از كنار او رد شد و مرد از پشت سر ديد كه موهاي زيبا و بلند و اندامي ظريف و دلربا دارد، يك بار دختر سر خود را بلند كرد و با چشمان زيبا و مژگان بلندش به مرد نگاه كرد ، اما مرد تاب نياورد و سر خود را پايين انداخت .

مهماني شلوغ بود و مرد گه گاه از بين جمعيت دختر را تماشا مي كرد ولي نمي توانست در او نشاني خاصي پيدا كند تا بعدا بتواند او را باز شناسد و به خواستگاري اش برود. دختر ، همراه يا فاميلي نداشت و مرد هر چقدر گشت تا كسي را پيدا كند كه با دختر نسبتي داشته باشد و مرد بتواند قراري براي خواستگاري بگذارد ، كسي پيدا نشد! سرانجام فكري به ذهن مرد خطور كرد ، به دنبال اين فكر از جا برخاست و از سالن خارج شد و در اتاق بزرگ ديگري كه مشرف به سالن مهماني بود وارد شد ، آن اتاق بزرگ كه پر از كمد و شكاف بود كاملا تاريك بود و مرد كورمال كورمال در آن حركت كرد تا به پنجره اي شيشه اي رسيد كه مشرف به سالن مهماني بود و از آن جا  مي شد بدون آنكه ديده شود مهمانان را تماشا كند.

در واقع مرد مي خواست با خيال راحت آن دختر دلربا را نگاه كند تا بتواند بعدا نشاني چهره او را به كسان خود بدهد و او را خواستگاري كند. هنوز دخترك را در بين جمعيت نيافته بود كه ناگهان صداي باز شدن درب اتاقي كه در آن پنهان شده بود بلند شد. مردخود را بيشتر پنهان و نفس خود را در سينه حبس كرد ، اتاق تاريك بود و چيزي ديده نمي شد تا اين كه صداي كبريت و سپس روشن كردن يك فانوس دستي به گوش رسيد. بالاخره در روشنايي اندك فانوس ، مرد موفق شد فرد تازه وارد را كه كسي جز دخترك دلربا نبود ببيند! ضربان قلب مرد بالا رفت ، با خود فكر كرد آيا دخترك در پي او به اين مكان آمده است؟
اما دخترك توجهي به او نداشت ، او از جوراب خود ، تكه اي كاغذ در آورده و در نور فانوس مشغول بررسي آن بود ، پس از لحظاتي كاغذ را به جاي خود برگرداند و با چابكي و سرعت زياد درب برخي كمد ها را باز كرد و از آنها انگار كه نردبان اند بالا رفت تا به بالاترين گنجه رسيد ، درب آن قفل بود اما دخترك ابزارآلات خاصي با خود آورده بود و بوسيله آنها مشغول باز كردن درب گنجه شد.
مرد با چشمان از حدقه در آمده ، خيره بر جاي مانده بود و هنوز باورش نمي شد كه چه خبر است كه ناگهان موهاي بلند دخترك از سرش جدا شد و بر زمين افتاد ، البته دختر اهميتي نداد و سخت به كار خود مشغول ماند، اما مرد بيچاره داشت از ترس سكته مي كرد ، وقتي به دختر نگاه كرد ديد كسي كه بالاي شكاف و مشغول باز كردن در گنجه است مردي چابك است كه خود را همچون زنان آراسته و آن موها نيز گيسوان مصنوعي او بوده اند ! در يك چشم بر هم زدن درب گنجه باز شد و صندوقچه اي از آن بيرون آمد . پيش از آنكه دزد صندوقچه آن را پايين بياورد ، مرد كه ديگر جريان را فهميده بود دانست دختري كه آرزوي همسري او را داشته، مرد دزدي است كه نقشه اين صندوقچه را داشته و به قصد دزديدن آن خود را به صورت دختري در آورده و به مهماني آمده تا در وقت مناسب كار خود را بكند! اما بعد از اين فكر ديگر تاب نياورد و از هوش رفت.
ساعاتي بعد كه صاحب مجلس ، بعد از رفتن مهمانان ، وارد اتاق شد و متوجه دزديده شدن صندوقچه گرديد و آژان آورد ، آژان ، مرد از حال رفته را پيدا كرد و به كمك صاحب خانه او را به هوش آورد ، وقتي مرد به هوش آمد از او پرسيدند آيا دزد صندوقچه را رويت كرده يا نه ؟ مرد در جواب با بي حالي و سستي گفت : بله همان دختر زيبايي كه سارقِ دلِ من است ، صندوقچه شما را هم ربوده است! شايد عجيب به نظر برسد اما اكثر ما در كمتر كاري به اندازه ازدواج ، به ظاهر توجه مي كنيم و از باطن غافل مي مانيم ! فرض كنيد     مي خواهيد خانه يا آپارتمان بخريد و فروشنده يا دلال ها ، خانه اي به شما نشان دهد كه نماي بيروني آن از سنگ هاي گران قيمت ، محكم و زيبايي پوشيده شده باشد.
آيا امكان دارد با ديدن ظاهر دلفريب و زيباي ساختمان ، از خير ديدن داخل آن بگذريد ؟!
البته كه نه . حتي من بعضي افراد را سراغ دارم كه شير هاي آب آن خانه را هم يكي يكي باز مي كنند تا ببينند همگي سالم هستند يا نه ؟ اما نمي دانم چرا وقتي پاي انتخاب همسر مي رسد ، چشم هايمان را  مي بنديم و واقعيت ها را انكار مي كنيم.
بدبختانه وقتي به ظاهر و پسنديدن خصوصيات ظاهري افراد كفايت مي كنيد و درون آنها ، يعني خودِ  نهاني شان را ناديده مي گيريم ، خود را وادار مي كنيم تا قبول كنيم طرف مقابلمان ، همان آپارتمان ، اتومبيل ، لباس يا لوازم زيبا كننده اي است كه به كار برده ، اما به محض آن كه با او زير يك سقف قرار مي گيريم ، ناگهان با بخش نهفته و اصلي وجود او يعني خود حقيقي اش مواجه مي شويم ، جايي كه ديگر ضمانت   قيافه ، دارايي، پول و ظواهر ديگر كاربرد و فايده اي ندارد. آن جا سر و كار ما با ويژگي هاي دروني همديگر است . با تمايلات ، تنفرات ، خواسته هاي عميق، هدف هاي نهان و بر زبان نيامده ، نقاط ضعف و نقاط قوت و . . .
در ابتدا ، بيشتر اين ويژگي ها ، نا خواسته يا خواسته و نا دانسته يا دانسته پنهان مانده يا به خاطر شرايط اجتماعي ، محدوديت ها ، باورها و شرطي شدگي ها جلوي آشكاري شان گرفته شده. چرا كه بسياري از آنها مقبوليت اجتماعي ندارند و بروز آنها به نفع ما نيست. مثلا اكثر ما مي ترسيم خشم يا رنجش خود را بروز دهيم ، مي ترسيم تمايلات خود خواهانه ،تنفرات يا علاقمندي هاي خود را ابراز كنيم ، حتي گاهي مي ترسيم حرف دلمان را بزنيم !
اما اين بازداري ها در محدوده چهار ديواري خانه و زير سقف مشترك رنگ باخته و خود نهاني آشكار مي شود. به همين دليل در ازدواج بسيار خطرناك است كه به ظاهر اكتفا كنيم چون اين ماه به زير ابر  نمي ماند و بزودي نمايان خواهد شد.
خودنهاني يعني خود حقيقي يا عميق‌ترين «خود»ي كه در مانهفته است و اكثراً وقتي تنها يا با نزديكان صميمي‌مان هستيم و مانع، تهديد يا ترسي نداريم و يا زماني كه شرايط بحراني پيش آمده، بروز مي‌كند و خود را نشان مي‌دهد.
خود نهان هرگز از ما جداشدني نيست. هر قدر ظاهر را تغيير دهيم، و ويژگي‌هاي ظاهري مقبول يا حتي كاذب در خود پرورش و از  خود بروز دهيم، خودنهاني ما تغيير نمي‌كندو سرانجام آشكار خواهد شد.

به پوسته قناعت نكن، مغز را ببين
اينك ببينيم چرا بيشتر ما چندان هم در پي مشاهده خود نهاني همديگر نيستيم و در زمان انتخاب همسر به ظواهر كفايت مي كنيم؟
گاهي به خود و به توانايي ها و قابليت هاي خود اعتماد نداريم و در واقع عزت نفس و اعتماد به نفس مان پايين است و گمان مي كنيم ديگر هرگز موقعيت مناسبي براي ازدواج نخواهيم داشت . در نتيجه از ترس از دست ندادن همين موقعيت فعلي ، چشمهايمان را مي بنديم و اجازه نمي دهيم فراتر از سطح ظاهر را ببينند. گاهي خود را فريب مي دهيم . بدين معني كه چون در رويا ها و در تصاوير ذهني آرزوي ازدواج بي كم و كاستي را داريم كه شايد هرگز محقق نشود براي رهايي از خستگي و نا اميدي ، استاندارد خود را در سطح ظاهر تنزل مي دهيم و به ظاهر نسبتا مناسب بسنده مي كنيم.
بعضي اوقات هم خود را اين طور قانع مي كنيم كه ظاهر مهمتر است چرا كه همه ي اطرافيان و اكثريت جامعه ، به همين صورت ازدواج مي كنند يعني بيشتر به دارايي ، قيافه ، پست و مقام و تحصيلات و نظاير اينها دقت مي كنند تا به خود فرد و باطن او ، پس ما هم مي توانيم تسليم همين استاندارد غلط بشويم!
براي بسياري از افراد كم سن و سال تر زرق و برق و ظواهرِ ازدواج نظير خريد ها ، مراسم و جشن هاي مرتبط و گاهي هم نيازهاي جنسي باعث مي شود به جاي پرداختن به هدف ازدواج يا نحوه شناخت طرف مقابل و انتخاب نهايي همسر ، تنها مسئله مهم را رفع نياز ، خريد ازدواج و جشن عروسي ، ماه عسل و . . . فرض كنيم و حتي مسائل و مشكلات ازدواج را هم در همين حوزه ها تعريف نماييم نه در بخش اصلي كه به آمادگي فرد و انتخاب شريك هميشگي زندگي بر مي گردد.

براي شناختن همديگر . . .
اما چگونه مي توان طرف مقابل را شناخت؟مشاهده دقيق و بدون قضاوت رفتار طرف مقابل ، شناسايي هدف حقيقي (نه ظاهري) او در زندگي و راه و روشي كه براي رسيدن به آن هدف انتخاب كرده و زماني كه صرف آن مي كند ، همراه با تحقيق و پرس و جويي هوشمندانه از نزديكان ، دوستان ، همكاران ،  همسايه ها و . . . ، در كنار معاشرت هاي كنترل شده و هدفدار ( نه به قصد وقت گذراني يا خوش گذراني ) و بالاخره مشورت با افراد متخصص مي تواند كمك كننده باشد.
ضمن اينكه تنها نبايد به حرف ها ي زيبا يا شعارهايي كه طرف مقابل مي دهد گوش فرا دهيم بلكه بايد تماميت وجود و رفتار او را مد نظر داشته باشيم. به عنوان مثال رفتار كسي كه مي گويد هدفم از زندگي خدمت به انسانهاست اما همه زمان خود را صرف كسب پول و دارايي مي كند ، يا كسي كه اظهار مي كند هدفم از ازدواج تكامل است اما هميشه در حال محاسبه مال و دارايي طرف مقابل است . . .  از گفتارش مهمتر است و بيشتر بايد مورد توجه قرار بگيرد.
از طرفي انتخاب در ازدواج دو طرفه است و در نتيجه تناسب ها هم بايد دو طرفه باشند ، يعني هر دو نفر بايد احساس كنند به آنچه مي خواهند دست يافته اند و هر دو بايد تناسب ، سياليت و تفاهم را حس كنند.
به همين دليل تنها شناسايي طرف مقابل كافي نيست. بلكه بايد خودِ حقيقي خود را نيز نشان دهيم تا طرف مقابل هم فريب ظاهر ما را نخورد و بتواند واقعيت موجود را از همان اول ببيند.
در بسياري از احاديث نيز ، بر توجه به خود نهاني به جاي خود ظاهري تاكيد شده و وقتي صحبت از جمال ظاهري مي شود ، حتما از زيبايي دروني هم ياد مي شود.
حضرت محمد (ص) فرموده اند : زن را به خاطر ثروت و زيبايي اش مي گيرند ، اما زن را به خاطر ايمانش بگير.
همچنين از حضرت علي (ع) نقل شده كه امتياز مرد به عقل او جمال و زيبايي اش به مردانگي و فضايل اخلاقي اوست.(1)
پي‌نوشت:
1- غدر الحكم ، ص 759

تاليف : ركسانا خوشابي