بابا، مامان، دست از سرم برداريد!

0
430

گر تا به‌حال پاي حرف‌هاي دانش‌آموزان نشسته باشيد احياناً‌ جملاتي شبيه اين را شنيده‌ايد: “وقتي بچه بودند و 17 يا 18 مي‌گرفتند به خودشان تبريك مي‌گفتند و بقيه هم كلي تشويق‌شان مي‌كردند، حالا كه نوبت به ما رسيده به كمتر از 20 راضي نمي‌شوند”!

اين «سندرم 20» كه در خيلي از خانواده‌ها رواج پيدا كرده، نمادي از ايده‌آل‌گرايي است؛ والدين به بچه‌هاي خود فشار مي‌آورند تا با بهترين شدن و عرض و طول كلاس‌هاي مختلف را طي كردن، آروزهاي دست نيافته خودشان را محقق كنند. بعضي از پدر و مادرها هم نه تنها بيش از اندازه خود را قاطي كارهاي بچه‌هايشان مي‌كنند بلكه از آنها انتظار دارند هميشه كامل و بي‌نقص باشند. و يكي از ريشه‌هاي افزايش اضطراب همين ايده‌آل‌گرايي است.

ايده‌آل‌گرايي در هر كسي كه وجود داشته باشد، مشكلات زيادي به وجود می‌آورد. افراد ايده‌آل‌‌گرا به جاي اينكه خود را مشغول وجوه مثبت يك كار كنند، بر وجوه منفي متمركز مي‌شوند. آنها دائماً در حال ارزيابي منفي خودشان، ديگران و وقايع هستند و نتيجه كار، اضطراب، افسردگي و سرخوردگي است. ايده‌آل‌گرايي مانع از اين مي‌شود كه افراد دست به كارهاي چالش‌زا بزنند و كار مورد علاقه‌‌شان را كشف و هويت دلخواهشان را خلق كنند. وقتي آدم‌ها به طور افراطي ايده‌آل‌گرا مي‌شوند، توانايي ريسك كردن را از دست مي‌دهند و بنابراين به تدريج خلاقيت را در خود مي‌كشند.

براي ايده‌آل‌‌گرا‌ها اشتباه مساوي شكست است و فكر مي‌كنند ديگر كسي برايشان ارزش و احترام قائل نيست. آنها نه فقط استانداردهاي بالايي دارند بلكه اهميت بيش از اندازه‌اي به معيارهاي ارزيابي خود مي‌دهند. بعلاوه معمولاً نسبت به توانايي خود در به ثمر رساندن كارها شك دارند. و هميشه دچار يك عدم قطعيت هستند كه باعث مي‌شود كار را ناتمام تلقي كنند و هيچ وقت از كيفيت كارشان مطمئن نيستند.

داشتن استدانداردهاي بالا به خودي خود دردسر ساز نيست. مشكل از اين جا ناشي مي‌شود كه اين دسته از افراد هميشه نگران اين هستند كه اشتباه كنند. آنها مي‌ترسند يك اشتباه باعث شود ديگران نظر بدي درباره آنها پيدا كنند. نتيجه نامطلوب و ناخواسته ايده‌آل‌‌گرايي اين است كه افراد سعي مي‌كنند خطاهايشان را پنهان كنند. ميل به پنهان كردن اشتباهات در نهايت فرد را به اين سمت سوق مي‌دهد كه از قرار گرفتن در موقعيت‌هايي كه امكان اشتباه كردن در آنها وجود دارد، پرهيز كنند.

 

كنترل از دور و نزديك

گاهي والدين فرزندشان را بيش از حد تحت كنترل خود قرار مي‌دهند. اين اعمال كنترل هميشه هم مستقيم نيست آنها گاهي به طور غير مستقيم با آه كشيدن، سكوت يا ابرو بالا انداختن،‌ كنترل خود را روي بچه‌‌ها اعمال مي‌كنند. اين كنترل دو علت دارد. يكي ايده‌آل‌گرايي خود والدين و نگراني بيش از اندازه آنها نسبت به اشتباه كردن است. اين دسته از پدر و مادرها فقط زماني فرزندشان را قبول دارند كه مطابق با اصول و قواعد آنها رفتار كنند.

دليل ديگر اعمال كنترل، ‌ترس از جدايي است. والدين گاهي چنان به فرزندانشان وابسته و نگران افزايش استقلال آنها مي‌شوند كه رشدشان را تهديدي عليه خود تصور مي‌كنند. بخصوص وقتي كه روابط خود والدين چندان رضايت بخش نيست، سعي مي‌كنند بچه‌‌ها را به خود وابسته نگه دارند.

 

چه چيزي مهمتر است؟

دليل اين كنترل هر چه كه باشد، ‌نشان‌دهنده اين است كه براي والدين نيازهاي شخصي خودشان مهم است نه نيازهاي فرزند و فرزندان به اين خاطر تاوان سنگيني خواهند پرداخت. بزرگترين خطر چنين كنترلي اين است كه فرزندان نمي‌توانند راز موفقيت حقيقي را كشف كنند. بر خلاف تصور عموم موفقيت اين نيست كه هميشه كارها را درست انجام بدهيد بلكه موفقيت حقيقي در به دست آوردن مهارت برخورد با مسائل، مشكلات و موقعيت‌هاي سخت است زيرا در چنين موقعيت‌هايي است كه جوهر وجودي افراد خود را آشكار مي‌كند. فشار آوردن بر افراد براي كامل بودن، كمكي در توانمند‌سازي آنها نمي‌كند بلكه بايد بگذاريم آن شور دروني كه آنها را به جلو حركت مي‌دهد خود را آزاد كند.

 

شرط محبت

گاهي والدين فرزندشان را تهديد مي‌كنند كه اگر كارشان را درست انجام ندهند، محبت يا حمايت‌شان را از آنها دريغ خواهند كرد و يا حتي اين تهديد را عملي مي‌كنند. اين كار خطرناكي است. كودك به طور مداوم احساس مي‌كند، تأييد و تشويق فقط به اين بستگي دارد كه كاري را بي‌نقص و كامل انجام دهد. اگر والدين فقط زماني سر شوق بيايند كه فرزندشان كاري را درست و تا آخر انجام داده يا اينكه وقت خيلي زيادي را براي انجام كاري گذاشته، به طور غير مستقيم ايده‌آل‌‌گرايي را به فرزندشان تزريق مي‌كنند.

عالي بودن با بي‌نقص بودن فرق دارد. عالي بودن همراه با لذت بردن از انجام كار، يادگيري و پرورش اعتماد به نفس است. اما بي‌نقص و كامل بودن يعني اينكه اگر 18 گرفتي ناراحت شوي و اگر حتي كاري را خوب انجام داده‌اي به دنبال يافتن خطا در كارت باشي.

 

چند پيشنهاد براي والدين

اگر دوست داريد فرزندتان، زندگي بهتر و آينده پربارتري داشته باشد لازم است ديد خود و به دنبال آن رفتار خود را تغيير دهيد. رعايت نكات زير مي‌تواند شروع خوبي براي اين تغيير باشد.

*هيچ وقت به فرزندتان نگوييد كه بايد هميشه اول شود. اگر از نحوه كار فرزندتان راضي نيستيد مي‌توانيد از او بخواهيد خود را ارزيابي كند: آيا از نتيجه كارت راضي هستي؟ چرا؟‌ دفعه بعد چطور انجامش مي‌دهي كه به نتيجه متفاوت برسي؟

*از او بپرسيد براي انجام كار آن طور كه دلش مي‌خواهد، به چه چيزي احتياج دارد؟ شايد احتياج داشته باشد كه كمي بيشتر بخوابد يا اينكه اولويت‌بندي كارهايش را ياد بگيرد.

*اگر فرزندتان مظالعه و تكاليفش را براي دقيقه آخر گذاشته و به همين خاطر نمره امتحانش خوب نشده، سرزنش‌اش نكنيد و نگوييد: “بهت كه گفتم”! در عوض بر احساس نااميدي خودش تأكيد كنيد: “خيلي راضي نيستي، نه؟ فكر مي‌كني براي اينكه اوضاع را روبه راه كني چه كار مي‌تواني انجام دهي”؟

*روند كار و تلاش فرد را تحسين كنيد، نه استعداد يا محصول كار را. مواظب باشيد تشويق‌هاي نادرست، ميل به كامل و بي‌نقص بودن را تقويت مي‌كند

*اگر فرزندتان نمره خوبي مي‌گيرد به او نگوييد خيلي باهوشي در عوض مي‌توانيد به او بگوييد خيلي خوب فكر كردي. مي‌توانيد بيتشر به جزئيات بپردازيد مثلاً سؤالي كنيد كه فكر كردن را در او تشويق كنيد:”چطور شد به اين موضوع علاقمند شدي”؟

*اگر از هوش فرزندتان تمجيد كنيد و او در كاري موفق نشود، به طور ناخودآگاه فكر مي‌كند كه ديگر باهوش نيست و علاقه‌اش را به كار از دست مي‌دهد اما كودكاني كه به خاطر تلاش‌شان تحسين مي‌شوند در مواجهه با مشكل انرژي مضاعف پيدا مي‌كنند.

*براي موفقيت‌هاي فرزندتان، جايزه مادي تهيه نكنيد. به او تبريك بگوييد. از او بپرسيد موفقيتش را به چه دليل مي‌داند. در واقع بايد فرزندتان را متوجه اين مسئله كنيد كه در هر موقعيتي با انجام چه كاري به هدف مي‌رسد. دادن جايزه به شكل مادي، انگيزه دروني بچه‌ها را از بين مي‌برد و جلوي دريافت ايده و الهام را مي‌گيرد.

 

تعادل، بهترين راهحل

دست برداشتن از ايده‌آل‌‌گرايي بسيار سخت است. ايده‌آل‌‌گرايان مي‌ترسند كه اگر اين ويژگي خود را كنار بگذارند، ديگر كارشان رضايت‌بخش نخواهد بود و سقوط و شكست‌شان حتمي است. اگر احياناً شما هم جزو كساني هستيد كه براي انجام كارها به صورت كامل و بي‌نقص، از خود وسواس نشان مي‌دهيد، شايد بتوانيد به روش زير به تدريج تعادل بيشتري به زندگي‌تان بياوريد و البته فرقي نمي‌كند كه فرزندي داشته باشيد يا نه.

*فيلمي نگاه كنيد يا به تماشاي غروب آفتاب بنشينيد؛ يعني كاري كه نيازي به تلاش كمال‌گرايانه شما نداشته نباشد. به لذتي كه از آن نصيبتان مي‌شود توجه كنيد.

*سراغ فعاليتي برويد مثلاً شنا يا تنيس كه با اين ويژگي شما ارتباطي ندارد.

*از خود بپرسيد يك خطا چقدر از ارزش من كم مي‌كند؟

*اين طرز تفكر را در مورد فعاليت‌هاي ديگر هم به كار بگيريد: آيا تا اين حد كمال‌گرايي براي انجام اين كار لازم است؟

*حالا مي‌توانيد نحوه ارزيابي خود را تغيير دهيد. پس عامدانه يك اشتباه بكنيد؛ مثلاً توپ را به خارج از زمين بزنيد.

*موقع شنا يا بازي كردن، روي حركت بدن خود متمركز شويد. آيا اين طوري بيشتر لذت نمي‌بريد؟

*ماهيت خطا را درك كنيد. اشتباه چيزي است كه بايد از آن درس گرفت. اشتباه بيشتر از موفقيت به ما درس مي‌دهد.

*به شكست به منزله يك بسته اطلاعاتي نگاه كنيد نه يك نتيجه خشك و غير قابل تغيير. شكست يك علامت است كه نشان مي‌دهد بايد روش ديگري را امتحان كنيد و اين يعني فرصت ديگري براي ياد‌گيري.

ترجمه و تنظيم: مريم مداح

Psychology Today, March/April 2008