فرض کنيد در سينما مشغول تماشای فيلم هستيد و افراد پشت سر شما با صدای بلند شروع به صحبت ميکنند. اين صدا باعث ميشود حواستان از موضوع فيلم پرت شود. از طرفی سالن سينما هم آنقدر شلوغ است که نميتوانيد صندلی خود را تغيير دهيد. در اين صورت چکار ميکنيد؟
دستهاي از افراد هستند که در اين حالت چيزی نميگويند و در سکوت تحمل ميکنند. عدهاي ديگر به عقب برميگردند و با عصبانيت ميگويند: چرا برای ديگران احترام قائل نيستيد؟ اگر فوراً ساکت نشويد مدير سينما را صدا ميکنم تا از سالن بيرونتان کند. بعضیها هم به عقب برميگردند و در حالی که مستقيماً به افراد در حال صحبت نگاه ميکنند، ميگويند صحبت شما باعث ميشود که من نتوانم از فيلم لذتی ببرم.
اگر شما بوديد چه واکنشی نشان ميداديد؟
من به افرادی که در گروه اول قرار ميگيرند ميگويم “من تعطيل” و به کسانی که ويژگی دوم را از خود نشان ميدهند ميگويم “تو تعطيل”! دسته اول سلطه پذيرند و دسته دوم پرخاشگر، اما به هر حال آنها با برقراری ارتباط موفق، مشکل دارند. تنها گروه سوماند که ابراز موفق دارند و همين ابراز وجود موفق آنها، به برقراری رابطهی صميمانه و صحيح منجر ميشود.
افراد “من تعطيل”
افراد سلطهپذير به نيازها و حق و حقوق خود احترام نميگذارند و خواستهها يا نگرانیها و احساس حقيقی خود را بيان نميکنند. برای اينها نيازها و خواستههايشان هميشه تعطيل است و به راحتی به ديگران اجازه ميدهند که به حريمشان تجاوز کنند. افراد “من تعطيل” اين پيام را به ديگران ميدهند: من اهميتی ندارم، هيچ حقی ندارم و تو ميتوانی از من بهرهمند شوی!
بعضیها ديگران را برای “من تعطيل” کردن خود آموزش ميدهند! مادری با بچهها و همسرش توافق کرد که هر روز صبح يکی از آنها برای خريدن نان تازه بيرون برود. اما هميشه وقتی يکی از بچهها به توافق عمل نميکرد، خودش اين کار را انجام ميداد تا آن که بعد از گذشت دو سه ماه، باز هم هر روز خودش برای خريد نان، صبحها بيرون ميرفت. اگر چه اين مادر از نتيجهی کار خود آگاه نبود، اما در حقيقت خانوادهاش را برای ناديده گرفتن توافقشان آموزش ميداد.
باورتان ميشود که “من تعطيل” بودن، به يک شيوهی زندگی تبديل شده است؟ تحقيقی که در اين زمينه انجام شده نشان ميدهد که 80 درصد دانشجويان يک خوابگاه به هم اتاقیشان که صدای راديو را بلند ميکرد، اصلاً اعتراضی نکردند. 15 درصد از او خواستند صدای موسيقی را قطع کند اما وقتی اطاعت نميکرد درخواست خود را تکرار نميکردند، فقط 5 درصد خواستهی خود را دوباره تکرار کردند و نيازشان برآورده شد، اين تحقيق در گروههای ديگر هم به نتايج مشابهی رسيده است.
با وجودی که علائم ظاهری اين را نشان نميدهد، اما رفتار “من تعطيل” برای اغلب مردم جذابيت دارد، ميدانيد چرا؟ اول اين که اين رفتار ظاهراً روش خوبی است برای دوری از کشمکش. از طرفی فردی که صرفاً تبعيت ميکند کمتر از ديگران سرزنش ميشود، يعنی اين رفتار، کممسؤوليتتر است. جالبتر اينجاست که افراد “من تعطيل” در نهان، قویتر از پرخاشگرها، ديگران را کنترل ميکنند، منتها اين کار را با لوس کردن خود و شيره ماليدن بر سر اطرافيان انجام ميدهند. با همهی اينها زندگی فرد سلطهپذير، بيشتر يک زندگی مرده است چون توسط ديگران تعيين ميشود. روابطش با ديگران خوشايند و با صميميت نيست، چون اکثراً خواستههاي به حق خود را فدا ميکند و از آنجا که اغلب خشم فرو خوردهی اينها باعث ضايع شدن خوشی ديگران ميشود! بسياری از بيماریهای روان تنی، خوراک اينها ميشود.
افراد “تو تعطيل”
افرد پرخاشگر يا “تو تعطيل” احساس، خواسته و عقيدهی خود را ابراز ميکنند اما از طريق آسيب رساندن به ديگران. اينها بايد بر ديگران غالب باشند وگرنه ميميرند! ممکن است با صدای بلند صحبت کنند، قلدر، بد دهن يا مسخرهکننده باشند، ولی به هر حال بايد حرف آخر را خودشان بزنند. ديدگاه اينها اين است: چيزی که من ميخواهم اهميت دارد، نه چيزی که تو ميخواهی! از نظر من “تو تعطيلی”! متأسفم که بايد بگويم پرخاشگری سه پيامد مثبت هم دارد. پرخاشگران در مقايسه با افراد “من تعطيل”، دارايي مادی بيشتری به دست ميآورند، اغلب توانايی بيشتری برای دفاع از خود دارند و در جوامعی که خصومت و رقابتهای بیقانون و قاعده رواج دارد، آسيبپذيری کمتری از خود نشان ميدهند.
اما پيامدهای منفی پرخاشگری هم کم نيستند. اين پيامدها شاملترس، تحريک پرخاشگری ديگران، احساس گناه، دور شدن از صفات انسانی، بيزاری و نفرت درونی از مردم و کم شدن سلامتی است. به نظرم اجتماعی که فقط از افراد پرخاشگر تشکيل شده باشد، بايد شبيه به جنگل باشد!
افراد “نه من تعطيل، نه تو تعطيل”!
حالا برويم سراغ رفتارهای سالمتری که برای خود افراد و ديگران آسيب کمتر و نتايج بهتری در پی دارند و منجر به برقراری روابط صميمانهتر و غنیتر ميشوند.
افرادی که با رفتارهای سالم ابراز وجود دارند از حقوق و حريم شخصی خود، دفاع ميکنند اما بدون سوء استفاده از حقوق ديگران. اينها نياز، نگرانی و عقيدهی خود را به روش مستقيم ابراز ميکنند. نکته مهم در مورد اين افراد اين است که برای رسيدن به خواستههای خود، به خواسته يا حريم شخصی ديگران تجاوز نميکنند. آنها ارزش و شأن خود را حفظ، و ارزشمندی ديگران را هم تأييد ميکنند. برای همين هم “نه من تعطيل، نه تو تعطيل” اند!
ابراز وجود به روش صحيح باعث ميشود با خودتان راحتتر باشيد، خودتان باشيد و به اطرافيان هم امکان بدهيد با شما راحت باشند. کمتر ميل به دفاع از خود داشته و بتوانيد با ديگران صميميت حقيقی داشته باشيد. منظورم اين است که مکرراً بتوانيد عميقترين آرزوها، اميدها، ترسها، اضطرابها و احساس گناه خود را ابراز کنيد، هر چند نميدانم هنوز هم کسی هست که خواهان صميميت با ديگران باشد يا نه!
يکی از مثبتترين پيامدهای ابراز وجود اين است که به ما اين فرصت را ميدهد که آنطوری زندگی کنيم که خودمان ميپسنديم و جالبتر اين جاست که وقتی به ديگران امکان ميدهيم تا بدانند از زندگی چه ميخواهيم و خودمان هم برای رسيدن به آن خواسته پافشاری ميکنيم، امکان بدست آوردن آن زياد و زيادتر ميشود.
حالا که با روشهای ارتباط آشناتر شديد خود را در موقعيت زير تصور کنيد:
آقايی بعد از يک روز کاری خسته کننده به خانه ميآيد و همسرش ميخواهد درباره ی همهی دردسرهايی که در طول روز داشته با او صحبت کند. اما آقا، نياز شديدی به استراحت دارد. اگر شما به جای او باشيد کدام رفتار را انتخاب ميکنيد (دقت کنيد که ترتيب رفتارها را اين بار نظير مثال سينما نچيدهام!)
– فرياد ميزنيد که تو خودخواهترين آدمي هستی که تا به حال ديدهام. تنها توقع من، چند دقيقه سکوت و آرامش است، اما وراجی خسته کنندهی تو نصيبم ميشود.
– بلافاصله ميگوييد که خيلی خستهايد و به سکوت و آرامش نياز داريد و جز در مواردی که موضوع بسيار مهمي وجود دارد، ترجيح ميدهيد تا بعد از شام برای شنيدن حرفهای همسرتان صبر کنيد و خودتان هم موارد مشابه را به او بگوييد.
– در حالی که تا حدی به حرفهای همسرتان گوش ميکنيد در دل عصبانی ميشويد و با خود ميگوييد: عجب همسر خودخواهی دارم!
تاليف: مانا آزاد
سوتيتر:
افرادی که رفتارهای سالم ابراز وجود دارند از حقوق و حريم شخصی خود، دفاع ميکنند اما بدون سوء استفاده از حقوق ديگران
ابراز وجود به روش صحيح باعث ميشود با خودتان راحتتر باشيد، خودتان باشيد و به اطرافيان هم امکان بدهيد با شما راحت باشند