فتح كليمانجارو با دو پاي مصنوعي

0
410

اگر شما هم جزو آن دسته افرادي هستيد كه براي انجام هر كاري يك عالمه شرط و شروط مي‌گذارند و يا اينكه شرايط را مسئول عدم پيشرفت خود در زندگي مي‌دانند، پس پيشنهاد مي‌كنم داستان وارن مك‌دانلد را حتماً بخوانيد.

اين كوهنورد 39 ساله استراليايي، كسي است كه در دايره لغاتش، واژه «نمي‌توانم» جايي ندارد. به گفته خود او “اين كلمه فشار خونش را بالا مي‌برد و باعث مي‌شود در او حس طغيان به وجود آيد”.

وارن در سال 1977 در يك حادثه كوهنوردي هر دو پايش را از زانو از دست داد. ماجرا از اين قرار بود كه هنگام كوهنوردي به همراه يكي از دوستانش، سنگ بزرگي رويش افتاد كه باعث شد پاهايش له شود و لگن خاصره‌اش بشكند. او 3 روز در همين وضعيت زير سنگ بود تا اين كه دوستش با نيروهاي امداد بازگشت. تحمل او در اين سه روز فوق تصور بود. او تعريف مي‌كند كه چطور درد جاي خود را به بي‌حسي داده به طوري كه وقتي يك خرچنگ با چنگك‌هايش انگشت‌هاي پاي او را گاز مي‌گرفته، چيزي حس نمي‌كرده و تنها كاري كه از دستش بر مي‌آمده اين بوده كه خرچنگ را تماشا كند. حمله مورچه‌ها هم بخش ديگري از سختي‌هايي بوده كه بايد در اين سه روز تحمل مي‌كرده است.

در نهايت او را به بيمارستان منتقل كردند و پزشكان ناچار شدند هر دو پايش را از زانو قطع كنند، اما براي وارن، اين تنها آغاز كار بود. او به ياد مي‌آورد كه چطور در بيمارستان او را مثل يك تكه گوشت اين طرف و آن طرف مي‌انداختند و همين باعث شد كه او مبارزه‌‌اش را شروع كند. اول دستش را به ميله‌هاي تختش مي‌گرفت و خود را بلند مي‌كرد و بعد سعي كرد از تختش پايين بيايد.

اما وضعيت كنوني وارن، خودش را هم به حيرت وا مي‌دارد. او اكنون به راحتي رانندگي مي‌كند، پياده‌روي مي‌رود، اسكي و موج‌سواري مي‌كند و حتي كوه‌ها را هم از گام‌هاي متهورانه خود بي‌نصيب نگذاشته است.

شش ماه از قطع پاهايش نگذشته بود كه كوهنوردي را دوباره شروع كرد و يك قله 1500 متري در تاسمانيا را فتح كرد. ابزار كار او در اين صعود،‌ دوپاي قطع شده، دست‌ها و چرخ بود. اين صعود دنيايي جديد را به روي وارن گشود. او در يك صعود 28 روزه، دشوارترين قله استراليا را فتح كرد و در سال 2003، موفق شد بلندترين قله آفريقا يعني كليمانجارو را با دو پاي مصنوعي‌اش فتح كند.

او مي‌گويد: ” مسئله اين است كه بر آن چه داريد متمركز شويد نه بر آن چه نداريد. من مي‌توانستم بقيه عمرم را با اين فكر هدر دهم كه پا ندارم، يك جا بنشينم و هيچ كاري هم نكنم. اما در عوض توجه‌ام را بر آن‌ چيزي متمركز كردم كه مي‌توانستم انجام دهم. همه ما اين توانايي را داريم كه كارهايي بس باورنكردني انجان دهيم اما عده‌اي مي‌ترسند قدم اول را بردارند”.

حالا مي‌بينيد كه آن چه ما را اسير شرايط مي‌كند ذهن خود ماست وگرنه هيچ محدوديتي نمي‌تواند ما را از رسيدن به آنچه مي‌خواهيم باز دارد به قول امرسون ” شرايط انسان را نمي‌سازند، بلكه او را و توانايي‌هايش را آشكار مي‌سازند”.

حالا شما اين جمله‌ها را بخوانيد و ببينيد جزو كدام دسته هستيد:

بعضي‌ها از وجود و حضورشان اثري بر جاي مي‌ماند، هر چند ناتوان باشند و بعضي‌ها در عين توانايي ردي هم باقي نمي‌گذارند.

بعضي‌ها همه موقعيت‌ها را به چشم فرصت مي‌بينند، و بقيه جز هيچ، نمي‌بيند

بعضي‌ها كمين مي‌كنند و شكار، بعضي‌ها شكار مي‌شوند و اسير

بعضي‌ها هيچ ندارند و راضي‌اند، بعضي‌ها همه چيز دارندو پر از آه و ناله

. . .

بقيه را شما اضافه كنيد

ترجمه و تأليف: مريم مداح

منبع:

www.santacruzsentinel.com

www.trans4mind.com