كلام، سرمايه بي پايان اقتدار

0
508

كلام، سرمايه بي پايان اقتدار

مقدمه

چقدر تأسف‏آور است كه بزرگترين و قدرتمندترين ابزارى را كه در اختيار داريم نمى‏شناسيم. چقدر حيف است كه تا اين اندازه آن را ناچيز شمرده و ناديده مى‏گيريم و نمى‏دانيم چه تاثيرى بر دنياى پيرامون، و بر سرنوشت خود ما دارد. درست مثل كسى كه نمى‏داند در ويرانه‏اى زندگى مى‏كند كه گنجى گرانبها در آن پنهان شده است. او روزى در همين ويرانه، بدون آن كه گنج را بيابد يا بهره‏اى از آن ببرد، با زندگى وداع مى‏كند و ثروت عظيمى را كه در اختيارش بوده، بى‏اندك استفاده‏اى رها مى‏سازد و مى‏رود. ما نيز قدرت عظيمى را كه در اختيار داريم رها كرده‏ايم. يا از آن بهره‏اى نمى‏بريم، يا بر عليه خود به كارش مى‏گيريم، به انواع ناخالصى‏ها و آلودگى‏ها، آلوده‏اش مى‏كنيم و سرانجام بدون آن كه حقيقتش را دريابيم رهايش مى‏كنيم و مى‏رويم

قدرت كلام

قدرتى كه از آن ياد كرديم قدرت كلام است. قدرتى كه اگر چه در كتب آسمانى و در روايات و احاديث، زياد به آن پرداخته شده، اما در عصر حاضر در ميان مردم زمان ما، از آن غفلت شده است. اين همان قدرت عظيم و خيره كننده‏اى است كه خداوند، اين‏گونه درباره‏اش مى فرمايد: “فرمان ما – چون اراده ايجاد چيزى را كرديم –  اين است كه به آن بگوييم باش، در دم وجود مى‏يابد”.(1) و يا در سِفر آفرينش درباره آن چنين گفته شده است: “يهوه براى آفرينش زمين گفت: بشود و… شد”. در كتاب مقدس نيز مى‏خوانيم: “زندگى و مرگ در قدرت زبان است”.

همه اديان و فرهنگ‏ها، به انسان آموخته‏اند كه كلام او قدرت اوست. چينى‏ها چنان نسبت به كلام مكتوب توجه ويژه نشان مى‏دادند كه مى‏گفتند نبايد كاغذى را كه چيزى روى آن نوشته شده پاره كرد يا نسبت به آن بى‏حرمتى روا داشت.

يونانيان مدتها بر اين اعتقاد بودند كه كلام داراى قدرتى كيهانى است و انسان مى‏تواند با كلام، هر كارىكه مى‏خواهد بكند، بنا سازد يا ويران كند و خردمندان مصر و هند و ايران و چين و تبت، همواره به شاگردان خود آموخته‏اند كه تنها زمانى لب به سخن بگشايند كه بتوانند كلامى سازنده بر زبان آورند.

با وجود همه تعاليم و توصيه‏ها درباره كلام، اكثر ما از اهميت و ارزش كلام آگاه نيستيم. كلام خود را به راحتى، ضايع مى‏كنيم و اصطلاحات روزمره‏اى كه به كار مى‏بريم به شدت مخرب و تضعيف كننده‏اند. متأسفانه انواع دروغ، و حتى قسم دروغ، تهمت، غيبت، قول دادن بى‏پشتوانه و تعهدات كلامى تو خالى بين ما رواج دارد و عبارات و اصطلاحات نامناسب و بى‏محتوا، چنان در ميان ما جا افتاده كه بدون كمترين توجه به تبعات و عواقب آن، به راحتى مى‏گوييم: “كمرم شكست”، “پدرم در آمد”، “بيچاره شدم”، “مُردم”، “همه بدبختى‏ها براى من است” و…

حتماً به همين دليل است كه كلامى كه مى‏تواند اعجاز كند، مُرده را زنده كند، بيمار سخت را به يك‏باره شفا دهد، و ما را به همه قصدها و آرزوهايمان برساند، در عصر ما اين‏قدر بى‏اقتدار و بى‏خاصيت شده و ديگر قادر به معجزه‏اى نيست.

مطالعه و بررسى دانش موجود درباره كلام نشان مى‏دهد كه نظريه‏هاى رايج با تمام تلاشى كه كرده‏اند تنها بخشى از اقتدار عظيم كلام را بر ما آشكار مى‏سازند. بخشى كه هنوز تا رسيدن به حقيقت كلام، راه زيادى در پيش دارد. در اين شماره قصد داريم به اقتدار كلام از همين منظر، يعنى از دريچه دانش موجود و از جنبه‏هاى زير نظر بيفكنيم و بتدريج باب‏هاى ديگرى بر اين اقتدار عظيم بگشاييم:

تأثير كلام بر ذهن

براى شناخت چگونگى تأثير كلام بر ذهن، بهتر است بيشتر درباره ذهن و قسمت‏هاى متفاوت و برجسته آن بدانيم. از ديدگاه برخي از نظريه پردازان، ذهن انسان سه بخش دارد: نيمه هُشيار، هُشيار و هُشيارى برتر.

ذهن هُشيار، ذهن بشرى است كه زندگى را به همان شكلى كه به نظر مى‏رسد مى‏بيند. در نتيجه مرگ، بلا، بيمارى، فقر و… را مشاهده مى‏كند و بر ذهن نيمه هُشيار اثر مى‏گذارد.

بخش نيمه هشيار ذهن، به وسيله آنچه از طريق كلام ديگران (و سپس خود ما) دريافت مى‏كند برنامه‏ريزى شده و اين برنامه‏ريزى (مگر در صورتى كه خود شخص آگاهانه اقدام به تغيير آن كند) تا پايان عمر با شخص باقى مى‏ماند و بر كليه باورها، احساسات، رفتارها و آينده وى تأثير مى‏گذارد و همين بخش است كه بيشترين تأثير را از قدرت كلام مى‏گيرد.

هُشيارى برتر به معناى ذهن الهى است كه درون هر انسان وجود دارد و قلمرو آرمان‏هاى عالى و عرصه طرح الهى است (افلاطون اين را الگوى كامل ناميده است). اين طرح در هُشيارى برتر انسان داراى تصويرى در نهايت كمال است كه معمولاً به صورت آرمانى دست نيافتنى، در ذهن هُشيار جلوه مى‏كند.

ذهن نيمه هُشيار، به نام‏هاى ناهُشيار يا ناخودآگاه نيز معروف است و مى‏توان آن را به كامپيوترى تشبيه كرد كه كوركورانه اما دقيق، هر برنامه‏اى را كه در اختيارش بگذارند، اجرا مى‏كند.

متأسفانه اغلب، ذهن نيمه هُشيار برنامه‏ريزى منفى دارد چون حتى اظهار يك كلمه نامطلوب از سوى ديگران (والدين و اطرافيان ناآگاه) مى‏تواند در ذهن نيمه هُشيار كودك تثبيث شود و چنان آينده‏اش را تحت تأثير قرار دهد كه به آسانى تغيير نپذيرد.

هر كلام يا انديشه‏اى بر ذهن نيمه هُشيار اثر مى‏گذارد و با دقتى حيرت‏آور، به عينيت در مى‏آيد درست مانند ضبط صدا بر صفحه حساس گرامافون كه هر آوا، لحن و حتى سرفه يا مكث او نيز ضبط مى‏شود. جالب اينجاست كه براى تغيير و اصلاح برنامه‏ريزى‏هاى منفى و تأثيرگذارى بر بخش نيمه هُشيار ذهن نيز از قدرت كلام بهره گرفته مى‏شود (گر چه روش‏هاى ديگرى هم پيشنهاد شده است)، نهايتاً زندگى هر كس تصويرى عينى است از حاصل جمع اعتقادات و باورهايى كه در ذهن نيمه هُشيار او نقش بسته است پس به هر جا برود، عيناً همان اوضاع و شرايط را با خود مى‏برد.

تأثير كلام بر عواطف و احساسات

اگر چه كلمات وسيله‏اى هستند كه به كمك آنها از تجربه‏هاى ديگران آگاه شده يا تجربه‏هاى خود را به ديگران منتقل مى‏كنيم اما همين كلماتى كه بنابر عادت به كار مى‏بريم، بر نحوه ارتباط ما با خودمان و بر احساسى كه از زندگى داريم مؤثرند. تجربه نشان داده است كه اگر در گفتگوهاى خود با ديگران، يك كلمه اصلى را تغيير دهيم بلافاصله تغييرى در احساس آنها به وجود مى‏آيد كه غالباً تغييرى رفتارى را به دنبال دارد. شايد باور كردنى نباشد اما باز هم تجربه نشان داده است كه با تغيير عادت كلامى و عوض كردن كلماتى كه هميشه آنها را براى تشريح عواطف خود به كار مى‏بريم، مى‏توانيم بلافاصله شيوه تفكر، احساس و حتى زندگى خود را عوض كنيم. نام تازه‏اى نيز كه بر احساس خود مى‏گذاريم، به سرعت احساس ما را عوض خواهد كرد. مثلاً “اگر بر احساس خشم و عصبانيت خود، نام رنجش بگذاريم، به سرعت به جاى احساس خشم، تنها احساس رنجش خواهيم كرد.

كلمات مى‏توانند احساسات ما را تخفيف دهند يا آنها را تشديد كنند و در نهايت، دقت و توجه ما را افزايش دهند.

كلام، قدرتى براى آفرينش

الف) قانون فرمان

به دليل قدرت خلاقه كلام، كاربرد صحيح آن موجب آفرينش مواهب و حصول موفقيت در تمام زمينه‏ها (نظير توانگرى، شفا و …) شده و با بهره‏گيرى از قانون قديمى فرمان موجب تحقق آرزوها مى‏شود.

اغلب،بيان مثبت آنچه مى‏خواهيم تجربه كنيم، تنها كارى است كه بايد براى از اين رو به آن رو كردن رويدادهاى زندگى انجام دهيم تا ببينيم كه همه مواهب نيكو، چه سريع و چه آسان به سويمان مى‏آيند. اين همان قانون فرمان است. فرمان يعنى اختيار يا كنترل داشتن، قانون فرمان چيز تازه‏اى نيست و همان است كه در كتب مقدس از آن ياد شده است.

خداوند به انسان قدرت تسلط بر همه عناصر را بخشيده است، قدرت تسلط بر همه مخلوقات، ذهن، تن و امور خويشتن را. اگر انسان به قدرت خداوند بپيوندد هيچ چيز برايش ناممكن نيست و رمز تماس و پيوستن به اين قدرت، كلام ماست.

ب) انعكاس آنچه به زبان مى‏آوريم

به دليل اقتدار كلام، هر آنچه آدمى بر زبان بياورد، همان را به سوى خود جذب مى‏كند، كلمات به‏سان اجسام يا نيروهايى در حركت هستند تا به وقت خود به زندگى آفرينندگان خود بازگردند و ثمره خود را باز گيرند. به همين جهت كسانى كه مدام از شكست، بيمارى، تنگدستى و محدوديت سخن مى‏گويند، همان را به سمت خود جذب مى‏كند.

از حضرت مسيح(ع) نقل شده: “پس كلام من بايد همانى شود كه از دهانم خارج مى‏شود، و بيهوده و بى‏اثر به سويم بازنمى‏گردد، اما هر آنچه را كه طلب كنم به انجام مى‏رساند، و در آنچه كه اين كلام را به سويش مى‏فرستم، به موفقيت مى‏رسد”.

ج) تأثير كلام بر روزى انسان

انسان به عالمى پا نهاده كه خداوند روزى‏اش را از قبل تأمين كرده است و هر آنچه آرزومند يا نيازمند آن است پيشاپيش بر سر راه اوست. تنها مى‏بايست اين خزانه را با كلامى كه بر زبان مى‏آوريم يگشاييم. وفور نعمت همواره بر سر راه انسان است اما از طريق آرزو، ايمان يا كلام به زبان آمده، مى‏تواند نمايان شود.

د) عبارات تأكيدى

عبارات تأكيدى كه گاه از آن با عنوان “تصديق‏هاى مثبت” هم ياد مى‏شود، عبارتست از تأكيد بر كلامى نيرومند و مثبت، به نحوى كه گويى آنچه در آرزوى آنيم، پيشاپيش وجود دارد.

تكرار اين عبارات، فنى قدرتمند است كه در مدت زمانى كوتاه مى‏تواند گرايش‏ها و انتظارهايمان را از زندگى كاملاً دگرگون كند.

گفته شده كه تأكيدِ مدام، سبب مى‏شود كه اعتقاد در ذهن نيمه هُشيار استقرار يابد البته اگر صاحب ايمانى راسخ باشيم نيازى به تكرار عبارات تأكيدى وجود ندارد، و تنها كافى است يك بار آن را بگوييم. لحن نبايد به صورت، زارى يا استدعا باشد، بلكه بايد مدام سپاس گذارد كه خواسته خود را پيشاپيش ستانده است.

به علت پويايى اصوات، هر كلام كه بر زبان مى‏آيد داراى اقتدارى عظيم است. به همين دليل تكرار عبارات تأكيدى، امواج نيرومندى توليد مى‏كند كه در عرصه نامرى منتشر مى‏شود و عميقاً بر جوهر مادى اثر مى‏گذارد. با تكرار عبارات تأكيدى انديشه‏هايمان را عوض مى‏كنيم تا بتوانيم نيكى مطلق را به صورتى كه خود، اَدا مى‏كنيم بپذيريم.

مثال‏هايى از عبارات تأكيدى:

1- اكنون از فراوانى آسمان‏ها، وفور نعمت بيكران را به سوى خود مى‏كشانم. همه راه‏ها گشوده‏اند و چاره‏ها بسيار، همه درها باز مى‏شوند

2- همه را مى‏بخشايم و همه مرا مى‏بخشايند. همه دروازه‏ها به ناگاه گشوده مى‏شوند تا خير و صلاحم به سويم آيد.

3- هر روز از هر جهت وضع من، بهتر و بهتر و بهتر مى‏شود.

4- هر آنچه نياز دارم پيشاپيش در درون من است.


قواعد استفاده از عبارات تأكيدي

اغلب براي تكرار عبارات تأكيدي قواعدي توصيه مي‌شود از جمله اينكه عبارات تأكيدي را:

1- همواره به زمان حال به كار ببريم نه آينده، گويى پيشاپيش وجود دارند.

2- همواره آن را به مثبت‏ترين شيوه بسازيم (تأكيد بر آنچه مى‏خواهيم واقع شود نه بر آنچه نمى‏خواهيم رخ دهد).

3- به صورت كوتاه و ساده و روشن و حاوى احساسى نيرومند بيان كنيم.

4- خود، آن را باور و تجربه كنيم.

برخي از افراد تكرار عبارات تأكيدي را با تلقين اشتباه مي‌گيرند، اما بايد گفت اين دو تفاوت بسيار با يكديگر دارند. تكرار عبارات تأكيدي بر خلاف تلقين، آگاهانه بوده و كلمات و مفاهيم مثبت براي آفرينش واقعيتي مثبت به كار گرفته مي‌شوند. با تكرار اين عبارات چشم انسان بر بركت بيكراني كه پيشاپيش به او عطا شده باز مي‌شود نه اينكه به طور ناآگاهانه و سطحي آنچه پايه و ريشه اي در حقيقت ندارد به او القا شود.

اقتدار كلام به اشكال و در مراحل گوناگون آشكار مي‌شود و بسيار عميق تر و گسترده تر از آن چيزي است كه اغلب دانش موجود بدان مي‌پردازد.

پي نوشت:

1- سوره نحل آيه 40

منابع:

1- تجسم خلاق، شاكتي گواين

2- چهار اثر، فلورانس اسكاول شين

3- قانون توانگري، كاترين پاندر

4- قانون شفا، كاترين پاندر

5- به سوي كاميابي 2، آنتوني رابينز

6- چهار ميثاق، دون ميگوئل روئيز

7- با خويشتن، دكتر شاد هلمستتر

8- معجزه باور، شارين كامالودين