كلام، سرمايه بي پايان اقتدار
مقدمه
چقدر تأسفآور است كه بزرگترين و قدرتمندترين ابزارى را كه در اختيار داريم نمىشناسيم. چقدر حيف است كه تا اين اندازه آن را ناچيز شمرده و ناديده مىگيريم و نمىدانيم چه تاثيرى بر دنياى پيرامون، و بر سرنوشت خود ما دارد. درست مثل كسى كه نمىداند در ويرانهاى زندگى مىكند كه گنجى گرانبها در آن پنهان شده است. او روزى در همين ويرانه، بدون آن كه گنج را بيابد يا بهرهاى از آن ببرد، با زندگى وداع مىكند و ثروت عظيمى را كه در اختيارش بوده، بىاندك استفادهاى رها مىسازد و مىرود. ما نيز قدرت عظيمى را كه در اختيار داريم رها كردهايم. يا از آن بهرهاى نمىبريم، يا بر عليه خود به كارش مىگيريم، به انواع ناخالصىها و آلودگىها، آلودهاش مىكنيم و سرانجام بدون آن كه حقيقتش را دريابيم رهايش مىكنيم و مىرويم
قدرت كلام
قدرتى كه از آن ياد كرديم قدرت كلام است. قدرتى كه اگر چه در كتب آسمانى و در روايات و احاديث، زياد به آن پرداخته شده، اما در عصر حاضر در ميان مردم زمان ما، از آن غفلت شده است. اين همان قدرت عظيم و خيره كنندهاى است كه خداوند، اينگونه دربارهاش مى فرمايد: “فرمان ما – چون اراده ايجاد چيزى را كرديم – اين است كه به آن بگوييم باش، در دم وجود مىيابد”.(1) و يا در سِفر آفرينش درباره آن چنين گفته شده است: “يهوه براى آفرينش زمين گفت: بشود و… شد”. در كتاب مقدس نيز مىخوانيم: “زندگى و مرگ در قدرت زبان است”.
همه اديان و فرهنگها، به انسان آموختهاند كه كلام او قدرت اوست. چينىها چنان نسبت به كلام مكتوب توجه ويژه نشان مىدادند كه مىگفتند نبايد كاغذى را كه چيزى روى آن نوشته شده پاره كرد يا نسبت به آن بىحرمتى روا داشت.
يونانيان مدتها بر اين اعتقاد بودند كه كلام داراى قدرتى كيهانى است و انسان مىتواند با كلام، هر كارىكه مىخواهد بكند، بنا سازد يا ويران كند و خردمندان مصر و هند و ايران و چين و تبت، همواره به شاگردان خود آموختهاند كه تنها زمانى لب به سخن بگشايند كه بتوانند كلامى سازنده بر زبان آورند.
با وجود همه تعاليم و توصيهها درباره كلام، اكثر ما از اهميت و ارزش كلام آگاه نيستيم. كلام خود را به راحتى، ضايع مىكنيم و اصطلاحات روزمرهاى كه به كار مىبريم به شدت مخرب و تضعيف كنندهاند. متأسفانه انواع دروغ، و حتى قسم دروغ، تهمت، غيبت، قول دادن بىپشتوانه و تعهدات كلامى تو خالى بين ما رواج دارد و عبارات و اصطلاحات نامناسب و بىمحتوا، چنان در ميان ما جا افتاده كه بدون كمترين توجه به تبعات و عواقب آن، به راحتى مىگوييم: “كمرم شكست”، “پدرم در آمد”، “بيچاره شدم”، “مُردم”، “همه بدبختىها براى من است” و…
حتماً به همين دليل است كه كلامى كه مىتواند اعجاز كند، مُرده را زنده كند، بيمار سخت را به يكباره شفا دهد، و ما را به همه قصدها و آرزوهايمان برساند، در عصر ما اينقدر بىاقتدار و بىخاصيت شده و ديگر قادر به معجزهاى نيست.
مطالعه و بررسى دانش موجود درباره كلام نشان مىدهد كه نظريههاى رايج با تمام تلاشى كه كردهاند تنها بخشى از اقتدار عظيم كلام را بر ما آشكار مىسازند. بخشى كه هنوز تا رسيدن به حقيقت كلام، راه زيادى در پيش دارد. در اين شماره قصد داريم به اقتدار كلام از همين منظر، يعنى از دريچه دانش موجود و از جنبههاى زير نظر بيفكنيم و بتدريج بابهاى ديگرى بر اين اقتدار عظيم بگشاييم:
تأثير كلام بر ذهن
براى شناخت چگونگى تأثير كلام بر ذهن، بهتر است بيشتر درباره ذهن و قسمتهاى متفاوت و برجسته آن بدانيم. از ديدگاه برخي از نظريه پردازان، ذهن انسان سه بخش دارد: نيمه هُشيار، هُشيار و هُشيارى برتر.
ذهن هُشيار، ذهن بشرى است كه زندگى را به همان شكلى كه به نظر مىرسد مىبيند. در نتيجه مرگ، بلا، بيمارى، فقر و… را مشاهده مىكند و بر ذهن نيمه هُشيار اثر مىگذارد.
بخش نيمه هشيار ذهن، به وسيله آنچه از طريق كلام ديگران (و سپس خود ما) دريافت مىكند برنامهريزى شده و اين برنامهريزى (مگر در صورتى كه خود شخص آگاهانه اقدام به تغيير آن كند) تا پايان عمر با شخص باقى مىماند و بر كليه باورها، احساسات، رفتارها و آينده وى تأثير مىگذارد و همين بخش است كه بيشترين تأثير را از قدرت كلام مىگيرد.
هُشيارى برتر به معناى ذهن الهى است كه درون هر انسان وجود دارد و قلمرو آرمانهاى عالى و عرصه طرح الهى است (افلاطون اين را الگوى كامل ناميده است). اين طرح در هُشيارى برتر انسان داراى تصويرى در نهايت كمال است كه معمولاً به صورت آرمانى دست نيافتنى، در ذهن هُشيار جلوه مىكند.
ذهن نيمه هُشيار، به نامهاى ناهُشيار يا ناخودآگاه نيز معروف است و مىتوان آن را به كامپيوترى تشبيه كرد كه كوركورانه اما دقيق، هر برنامهاى را كه در اختيارش بگذارند، اجرا مىكند.
متأسفانه اغلب، ذهن نيمه هُشيار برنامهريزى منفى دارد چون حتى اظهار يك كلمه نامطلوب از سوى ديگران (والدين و اطرافيان ناآگاه) مىتواند در ذهن نيمه هُشيار كودك تثبيث شود و چنان آيندهاش را تحت تأثير قرار دهد كه به آسانى تغيير نپذيرد.
هر كلام يا انديشهاى بر ذهن نيمه هُشيار اثر مىگذارد و با دقتى حيرتآور، به عينيت در مىآيد درست مانند ضبط صدا بر صفحه حساس گرامافون كه هر آوا، لحن و حتى سرفه يا مكث او نيز ضبط مىشود. جالب اينجاست كه براى تغيير و اصلاح برنامهريزىهاى منفى و تأثيرگذارى بر بخش نيمه هُشيار ذهن نيز از قدرت كلام بهره گرفته مىشود (گر چه روشهاى ديگرى هم پيشنهاد شده است)، نهايتاً زندگى هر كس تصويرى عينى است از حاصل جمع اعتقادات و باورهايى كه در ذهن نيمه هُشيار او نقش بسته است پس به هر جا برود، عيناً همان اوضاع و شرايط را با خود مىبرد.
تأثير كلام بر عواطف و احساسات
اگر چه كلمات وسيلهاى هستند كه به كمك آنها از تجربههاى ديگران آگاه شده يا تجربههاى خود را به ديگران منتقل مىكنيم اما همين كلماتى كه بنابر عادت به كار مىبريم، بر نحوه ارتباط ما با خودمان و بر احساسى كه از زندگى داريم مؤثرند. تجربه نشان داده است كه اگر در گفتگوهاى خود با ديگران، يك كلمه اصلى را تغيير دهيم بلافاصله تغييرى در احساس آنها به وجود مىآيد كه غالباً تغييرى رفتارى را به دنبال دارد. شايد باور كردنى نباشد اما باز هم تجربه نشان داده است كه با تغيير عادت كلامى و عوض كردن كلماتى كه هميشه آنها را براى تشريح عواطف خود به كار مىبريم، مىتوانيم بلافاصله شيوه تفكر، احساس و حتى زندگى خود را عوض كنيم. نام تازهاى نيز كه بر احساس خود مىگذاريم، به سرعت احساس ما را عوض خواهد كرد. مثلاً “اگر بر احساس خشم و عصبانيت خود، نام رنجش بگذاريم، به سرعت به جاى احساس خشم، تنها احساس رنجش خواهيم كرد.
كلمات مىتوانند احساسات ما را تخفيف دهند يا آنها را تشديد كنند و در نهايت، دقت و توجه ما را افزايش دهند.
كلام، قدرتى براى آفرينش
الف) قانون فرمان
به دليل قدرت خلاقه كلام، كاربرد صحيح آن موجب آفرينش مواهب و حصول موفقيت در تمام زمينهها (نظير توانگرى، شفا و …) شده و با بهرهگيرى از قانون قديمى فرمان موجب تحقق آرزوها مىشود.
اغلب،بيان مثبت آنچه مىخواهيم تجربه كنيم، تنها كارى است كه بايد براى از اين رو به آن رو كردن رويدادهاى زندگى انجام دهيم تا ببينيم كه همه مواهب نيكو، چه سريع و چه آسان به سويمان مىآيند. اين همان قانون فرمان است. فرمان يعنى اختيار يا كنترل داشتن، قانون فرمان چيز تازهاى نيست و همان است كه در كتب مقدس از آن ياد شده است.
خداوند به انسان قدرت تسلط بر همه عناصر را بخشيده است، قدرت تسلط بر همه مخلوقات، ذهن، تن و امور خويشتن را. اگر انسان به قدرت خداوند بپيوندد هيچ چيز برايش ناممكن نيست و رمز تماس و پيوستن به اين قدرت، كلام ماست.
ب) انعكاس آنچه به زبان مىآوريم
به دليل اقتدار كلام، هر آنچه آدمى بر زبان بياورد، همان را به سوى خود جذب مىكند، كلمات بهسان اجسام يا نيروهايى در حركت هستند تا به وقت خود به زندگى آفرينندگان خود بازگردند و ثمره خود را باز گيرند. به همين جهت كسانى كه مدام از شكست، بيمارى، تنگدستى و محدوديت سخن مىگويند، همان را به سمت خود جذب مىكند.
از حضرت مسيح(ع) نقل شده: “پس كلام من بايد همانى شود كه از دهانم خارج مىشود، و بيهوده و بىاثر به سويم بازنمىگردد، اما هر آنچه را كه طلب كنم به انجام مىرساند، و در آنچه كه اين كلام را به سويش مىفرستم، به موفقيت مىرسد”.
ج) تأثير كلام بر روزى انسان
انسان به عالمى پا نهاده كه خداوند روزىاش را از قبل تأمين كرده است و هر آنچه آرزومند يا نيازمند آن است پيشاپيش بر سر راه اوست. تنها مىبايست اين خزانه را با كلامى كه بر زبان مىآوريم يگشاييم. وفور نعمت همواره بر سر راه انسان است اما از طريق آرزو، ايمان يا كلام به زبان آمده، مىتواند نمايان شود.
د) عبارات تأكيدى
عبارات تأكيدى كه گاه از آن با عنوان “تصديقهاى مثبت” هم ياد مىشود، عبارتست از تأكيد بر كلامى نيرومند و مثبت، به نحوى كه گويى آنچه در آرزوى آنيم، پيشاپيش وجود دارد.
تكرار اين عبارات، فنى قدرتمند است كه در مدت زمانى كوتاه مىتواند گرايشها و انتظارهايمان را از زندگى كاملاً دگرگون كند.
گفته شده كه تأكيدِ مدام، سبب مىشود كه اعتقاد در ذهن نيمه هُشيار استقرار يابد البته اگر صاحب ايمانى راسخ باشيم نيازى به تكرار عبارات تأكيدى وجود ندارد، و تنها كافى است يك بار آن را بگوييم. لحن نبايد به صورت، زارى يا استدعا باشد، بلكه بايد مدام سپاس گذارد كه خواسته خود را پيشاپيش ستانده است.
به علت پويايى اصوات، هر كلام كه بر زبان مىآيد داراى اقتدارى عظيم است. به همين دليل تكرار عبارات تأكيدى، امواج نيرومندى توليد مىكند كه در عرصه نامرى منتشر مىشود و عميقاً بر جوهر مادى اثر مىگذارد. با تكرار عبارات تأكيدى انديشههايمان را عوض مىكنيم تا بتوانيم نيكى مطلق را به صورتى كه خود، اَدا مىكنيم بپذيريم.
مثالهايى از عبارات تأكيدى:
1- اكنون از فراوانى آسمانها، وفور نعمت بيكران را به سوى خود مىكشانم. همه راهها گشودهاند و چارهها بسيار، همه درها باز مىشوند
2- همه را مىبخشايم و همه مرا مىبخشايند. همه دروازهها به ناگاه گشوده مىشوند تا خير و صلاحم به سويم آيد.
3- هر روز از هر جهت وضع من، بهتر و بهتر و بهتر مىشود.
4- هر آنچه نياز دارم پيشاپيش در درون من است.
قواعد استفاده از عبارات تأكيدي
اغلب براي تكرار عبارات تأكيدي قواعدي توصيه ميشود از جمله اينكه عبارات تأكيدي را:
1- همواره به زمان حال به كار ببريم نه آينده، گويى پيشاپيش وجود دارند.
2- همواره آن را به مثبتترين شيوه بسازيم (تأكيد بر آنچه مىخواهيم واقع شود نه بر آنچه نمىخواهيم رخ دهد).
3- به صورت كوتاه و ساده و روشن و حاوى احساسى نيرومند بيان كنيم.
4- خود، آن را باور و تجربه كنيم.
برخي از افراد تكرار عبارات تأكيدي را با تلقين اشتباه ميگيرند، اما بايد گفت اين دو تفاوت بسيار با يكديگر دارند. تكرار عبارات تأكيدي بر خلاف تلقين، آگاهانه بوده و كلمات و مفاهيم مثبت براي آفرينش واقعيتي مثبت به كار گرفته ميشوند. با تكرار اين عبارات چشم انسان بر بركت بيكراني كه پيشاپيش به او عطا شده باز ميشود نه اينكه به طور ناآگاهانه و سطحي آنچه پايه و ريشه اي در حقيقت ندارد به او القا شود.
اقتدار كلام به اشكال و در مراحل گوناگون آشكار ميشود و بسيار عميق تر و گسترده تر از آن چيزي است كه اغلب دانش موجود بدان ميپردازد.
پي نوشت:
1- سوره نحل آيه 40
منابع:
1- تجسم خلاق، شاكتي گواين
2- چهار اثر، فلورانس اسكاول شين
3- قانون توانگري، كاترين پاندر
4- قانون شفا، كاترين پاندر
5- به سوي كاميابي 2، آنتوني رابينز
6- چهار ميثاق، دون ميگوئل روئيز
7- با خويشتن، دكتر شاد هلمستتر
8- معجزه باور، شارين كامالودين