«آن كه ذهن خود را به كنترل درآورده قادر است همه چيز را دركنترل خود قرار دهد و فرمانروايي بر جهانها شايسته كسي است كه بر نفس خود فرمانروايي ميكند و حاكم جهانهاي دروني خود گشته است» (برگرفته از كتاب كلام خلاق)
نميدانم شما هم فيلمهاي قديمي ميبينيد يا نه؟ فيلمهايي كه در آنها، پادشاهان بزرگ، امپراتوران يا فرماندهاني مقتدر كشورگشاييهاي بسيار داشتند. اما همين پادشاهان به خاطر زيادهخواهي، پول و طلاي بيشتر يا به خاطر عشق يك زن، يك شبه، پادشاهي و حتي جان خود را از كف ميدادند. حتي فرمانرواياني بودهاند كه به دليل كمي غفلت و ناهشياري، سرزمين خود را فدا كردهاند… و پادشاهي كه نتواند خود و اميال خود را مهار كند چگونه ميتواند از عهده اداره يك سرزمين برآيد يا بر اقليمهاي ديگر غلبه كند؟
داستان اين پادشاهان، داستان انساني است كه تخت پادشاهي آسمانياش را تسليم نفس خود ميكند؛ نفسي كه تسلط بر آن كليد تسلط بر همه چيز است.
اما از نفس، زياد شنيدهايم. آنطور كه در متون قديم و جديد اشاره شده، نفس، جوهري است لطيف ونوراني كه در حالي كه در بدن انسان هست و در آن تصرف دارد اما از تغذيه مادي بينياز و از تحليل رفتن يا رشد و نمو، مبراست.
نفس، انواع مختلف دارد. برخي ميگويند نفس بر سه نوع است: اماره، لوامه و مطمئنه و در برخي ديدگاهها ميگويند نفس ناميه، نباتيه، حسنيه، حيوانيه، ناطقه، قدسيه و الهيه وجود دارد، در حالي كه عدهاي هم معتقدند قرآن و همچنين روايات، نظر به حالات نفس دارند و مراتب و درجات نفس را بازگو ميكنند نه آنكه واقعاً انسان داراي چندين نفس و روح باشد. (1)
اما تقريباً همه صاحبنظران معتقدند كه شفاي نفس، مقدمه كمال و رشد انسان است و تا زماني كه حجابها چهره جان را احاطه كردهاند، روزنهاي براي نفوذ فيض خداي رحمان در دل وجود ندارد، بنابراين قبل از هر كار ميبايست به اصلاح نفس اقدام كنيم. در اين رابطه، علماي طريقت براي سالك، منازل زيادي بيان كردهاند و كمترين آن را هفت و بيشترين آنها را هفتصد منزل ميدانند (كه احتمال دارد تفاوت اين نظرات، به تجربيات دروني خود افراد بر گردد كه منازل و سفرها را با توجه به ميزان آگاهي و سنخيت خود چگونه گذراندهاند).
با وجود اين همه راه كه براي كنترل نفس ذكر ميشود، جا دارد در حد حوصله مقاله اشارهاي به بعضي از آنها داشته باشيم:
يكي از راههاي مهار نفس، شناخت مكانيزم تحريك و ارضاي آن است يعني ببينيم چه اتفاقي ميآفتد كه نفسمان در پي هوس ميرود. عمدتاً مكانيزم اين طور است كه محركي از بيرون، نفس ما را تحريك ميكند و نفس ميخواهد چيزي را به دست آورد يا كاري را انجام دهد يا… وخلاصه به دنبال ارضاي خود ميرود. اگر اين مكانيزم، شناخته و با دقت مشاهده شود، به تدريج براي فرد مسخره و پيش پا افتاده جلوه ميكند كه به راحتي خود را اسير قدرت نفسش كند و به دنبال آن بهاين طرف و آن طرف كشيده شود و با ديدن يك محرك، يا با يك هوس روند زندگي و كارهاي عادي خود را مختل كند.
روش ديگر، مشاهده و دنبال كردن تجربه ديگران است، اينكه آنها، با دنبال كردن هواي نفس به كجا رسيدهاند وعاقبتشان چيست؟ مگر هر راه رفتهاي را بايد دوباره رفت؟ دقت، مشاهده، دنبال كردن راهي كه نفسپروران بزرگ پيموده و جايي كه بدان رسيدهاند قدرت مهار نفس را به ما ميدهد كه اين قدرت ريشه در آگاهي جديدي دارد كه به دنبال مشاهده حاصل شده است.
روش ديگر، روش فداكردن و قرباني كردن نفس، براي به دست آوردن چيزي بزرگتر است و مثل اين است كه ما هوسها را قرباني ميكنيم تا چيز بزرگتري به دست بياوريم، خصوصاً وقتي كه هوس را در راه رسيدن به خدا قرباني كرده باشيم، به اين صورت كه از هوسها و از خواستههاي نفس ميگذريم تا بتوانيم در راه رسيدن به خدا و نزديك شدن به او گامي برداشته باشيم».(2)
روش ديگري كه در برخي از كتب بدان اشاره شده شامل چند منزل است. در منزل اول، تمركز بر ترك عادات بد و توبه است كه با اين كار، شخص، با توبه حقيقي، به ترك عادات ناپسند اقدام ميكند. در منزل دوم، با عزم جزم و توكل، تصميم خود را محكم ميكند و در واقع خود را به خدا ميسپارد، در منزل سوم،مراقبه ميكند يعني متوجه اعمال خود است تا در همه حال به آن چه عزم و عهد كرده پايبند بماند. اصل مراقبت اين است كه انسان بداند خداوند بر وي مطلع است و هرچه را انجام ميدهد و حتي فكر و انديشه او را ميداند. مراقبت از دو جنبه صورت ميگيرد، مراقبت دل از وسوسه و گناه، و مراقبت از اعضا و جوارح.
منزل چهارم، محاسبه است كه منظور از آن يك بررسي سريع و كوتاه به اعمال و رفتار شبانهروزي است تا حساب كارهاي خود را داشته باشيم. منزل پنجم، مؤاخذه است؛ به اين مفهوم كه اگر تقصيري از نفس سر زده به مؤاخذه و تأديب آن بپردازيم. منزل ششم، اصلاح نيت است كه در واقع بايد آنرا از ناخالصيها و از غير خدا خالص كرد و از همه منازل مهمتر به شمار ميآيد و منزل هفتم وفاست و منظور، وفا به پيمانهايي است كه با خداوند بسته شده است. در منزل هشتم، مدارا وجود دارد كه نفس پس از تحمل بارِ گران مراقبه و محاسبه و مؤاخذه، يكباره خسته و كسل ميشود و اگر اين مدارا نباشد اصلاح نفس ميسر نميشود. مدارا، آن چه را كه در باطن انسان از صفات نيكو و نورانيت و صفا هست آشكار ميسازد. منزل نهم نيز، مربي و راهنما است، چرا كه در هر كاري تكروي و نداشتن مرشد و راهنما، خطراتي در پيش دارد؛ به ويژه كاري نظير خودسازي. در نتيجه راهيان اصلاح نفس نيز حتماً بايد با دليل و با راهنما حركت كنند.
اينک جا دارد اشارهاي به نفس اماره، لوامه و مطمئنه داشته باشم:
نفس اماره را منشأ انگيزههاي ضد اخلاقي، ضد الهي و مضر ميدانند. نفس اماره هم گيرنده انرژي منفي و هم توليد كننده هوسها و انگيزشهاي مضر است. گفته شده كه تا روح ملكوتي در انسان به درجهاي از پختگي نرسيده باشد، انسان نميتواند به وجود نفس اماره در خود پي ببرد.
نفس اماره، در سطح خودآگاه به صورت انگيزشهاي پي درپي و اميال نامشروع و مضر روح بشري بروز ميكند و بوالهوسيهايش را كه خواستار ارضاي فوري آنهاست، با قدرت تمام بر شخص تحميل ميكند و مرتباً با رهنمودهاي عقل رحماني مبارزه و مخالفت مينمايد. گفته شده، هر چند نفس اماره دشمن اصلي روح به شمار ميآيد، اما وجودش براي رشد روح ضروري است، زيرا بدون ضديت و مبارزه، رشد روح ملكوتي ميسر نميشود. از طرفي برخي از عرفا عقيده دارند كه مبارزه با نفس اماره، يكي از نكات مهم در پيمودن راه كمال است.
نفس لوامه، همان نفسي است كه بعضي از فضايل را كسب كرده و صاحب خود را در هنگام ارتكاب گناهان و مكروهات ملامتگر است، «لوم» در لغت يعني ملامت. لوام يعني زياد ملامت كننده. ممكن است اشخاصي باشند كه هر چه هم گناه كنند هيچ گونه مذمت و سرزنشي از درون خويش نشنوند كه در اين حالت وجدان اخلاقي شخص ضعيف است.
و اما نفس مطمئنه به اين معناست كه انسان در اثر مبارزه با هواي نفساني و اطاعت از دستورات پروردگار و تربيت خود، به مرحلهاي از اطمينان ميرسد كه به غير خدا، اعتنايي ندارد و چنان ثابت و استوار است كه همانند كوه و بلكه محكمتر در برابر حوادث استقامت ميكند و هيچ گناه، شهوت، جاه و مقامي او را متزلزل نميكند و شيطان را با همه نيرنگش از قدرت ايمان و سكون نفس به ستوه ميآورد.
ميبينيم كه راه كنترل نفس هرچه باشد طريقي است كه انسان را شايسته فرمانروايي بر درون و زمينهساز فرمانروايي بر همه جهانها ميكند. در واقع اصلاح و كنترل نفس نيازمند داشتن خصوصيات ويژهاي مثل تمركز، مراقبه، صبر، وفا، مدارا، نرمي، انعطاف، مشاهده و… است كه با پرورش اينها، فرمانروايي بر هر اقليمي، چه دروني و چه بيروني ميسر خواهد شد. از طرفي كسي كه بتواند ذهن خود را تحت كنترل در آورد، ميتواند حائز چنين خصوصياتي شود و بر نفس خود فرمانروايي كند.
كنترل ذهن و تسلط بر نفس، با كنترل كلام آغاز ميشود، همانطور كه در شمارههاي قبل نيز اشاره كردهايم در جهان ارتعاشي (مانند همين دنيا) كلام مقدم بر انديشه است و مهار كلام در حقيقت به مهار انديشه منجر ميشود. وقتي مهار انديشه در اختيار ما باشد كنترل ذهن به سادگي ميسر ميشود. توجه داشته باشيد که جهان ما، جهان اصوات است، جهان صوتها و ارتعاشات. به همين دليل سادهترين راه كنترل ذهن، كنترل كلام (يعني كنترل صوت و ارتعاش) است. در نتيجه با كنترل كلام، زمينه تسلط بر ذهن و بر نفس، و سپس فرمانروايي بر جهانهاي درون و در نهايت، بر جهانهاي بيرون ميسر خواهد شد.
1- کنترل نفس
2- از ادامه كتاب تعاليم حق
تأليف:ركسانا خوشابي